امر به معروف و نهي از منكر از ديدگاه امام علي(ع)

۹ بازديد

امربه معروف ونهي از منكر از ديدگاه امام علي(ع)-مقالات امر به معروف ونهي از منكر

امر به معروف و نهي از منكر از ديدگاه امام علي(ع)

چكيده:
«امر به معروف» و «نهي از منكر» دو فريضه بزرگ و دو فرع از فروع ده‌گانه دين مبين اسلام محسوب مي‌شوند. گذشته از عنايت خاص قرآن كريم به اين موضوع و نيز سيره‌ي نظري و عملي پيامبراكرم(ص) و ديگر اولياي دين، در نگاه اميرالمؤمنين علي عليه‌السلام امر به معروف و نهي از منكر جايگاه ممتاز و ويژه‌اي دارد. آن حضرت امر به معروف و نهي از منكر را عنايت دين، قوام شريعت و با فضيلت‌ترين اعمال بندگان خدا توصيف مي‌نمايد كه حتي از جهاد در راه خداوند نيز بالاتر است. از ديدگاه آن حضرت اين دو فريضه بركات فراواني در جامعه اسلامي به دنبال دارد و در مقابل ترك آنها مستوجب نزول بلا و خطرات زيادي است. مراتب سه‌گانه امر و نهي(قلبي، لساني، يدي) خصوصيات آمر و ناهي، رابطه امر به معروف و نهي از منكر با جهاد و اقامه حدود و نيز لزوم نصيحت كردن و نصحيت پذيرفتن، همچنين فضيلت امر و نهي عوام نسبت به خواص، و رعايا نسبت به حكام، از ديگر فرازهاي بيانات علوي در تبيين جايگاه و ارزش امر به معروف و نهي از منكر است.

لطفا براي مشاهده كامل متن ، به ادامه مطلب برويد!!!!!!!

امربه معروف ونهي از منكر از ديدگاه امام علي(ع)-مقالات امر به معروف ونهي از منكر

امر به معروف و نهي از منكر از ديدگاه امام علي(ع)

چكيده:
«امر به معروف» و «نهي از منكر» دو فريضه بزرگ و دو فرع از فروع ده‌گانه دين مبين اسلام محسوب مي‌شوند. گذشته از عنايت خاص قرآن كريم به اين موضوع و نيز سيره‌ي نظري و عملي پيامبراكرم(ص) و ديگر اولياي دين، در نگاه اميرالمؤمنين علي عليه‌السلام امر به معروف و نهي از منكر جايگاه ممتاز و ويژه‌اي دارد. آن حضرت امر به معروف و نهي از منكر را عنايت دين، قوام شريعت و با فضيلت‌ترين اعمال بندگان خدا توصيف مي‌نمايد كه حتي از جهاد در راه خداوند نيز بالاتر است. از ديدگاه آن حضرت اين دو فريضه بركات فراواني در جامعه اسلامي به دنبال دارد و در مقابل ترك آنها مستوجب نزول بلا و خطرات زيادي است. مراتب سه‌گانه امر و نهي(قلبي، لساني، يدي) خصوصيات آمر و ناهي، رابطه امر به معروف و نهي از منكر با جهاد و اقامه حدود و نيز لزوم نصيحت كردن و نصحيت پذيرفتن، همچنين فضيلت امر و نهي عوام نسبت به خواص، و رعايا نسبت به حكام، از ديگر فرازهاي بيانات علوي در تبيين جايگاه و ارزش امر به معروف و نهي از منكر است.


پيشگفتار
امام علي عليه‌السلام: «و ما اعمال البر كلها و الجهاد في سبيل‌الله عندالامر بالمعروف و النهي عن المنكر الا كنفثه في بحر لجي»: تمام كارهاي نيك و حتي جهاد در راه خدا، در مقابل امر به معروف و نهي از منكر به اندازه‌ي آب دهاني در مقابل دريايي پهناور بيش نيست!» دو فريضه‌ي امر به معروف و نهي از منكر كه هر دو جزء فروع ده‌گانه دين مبين اسلام مي‌باشند، آنچنان جايگاه والايي در شرع مقدس اسلام دارند كه در حدود 30 آيه از آيات قرآن كريم با الفاظ و عبارات مختلف در خصوص آن‌ها نازل گرديده است. علاوه بر آن، در سخنان معصومين عليهم‌السلام، در خصوص آن‌ها نكات فراواني بيان گرديده كه در منابع و متون معتبر حديث ما ثبت و ضبط شده است. فقها و محدثين نيز در كتاب‌هاي خود هر يك بابي را تحت اين عنوان باز كرده و درباره‌ي آن مطالب ارزنده‌اي را نگاشته‌اند. در اهميت و منزلت اين دو فريضه همين بس كه جزء فروع دين شمرده شده‌اند.

با اين حال، با كمال تأسف بايد اذعان نمود كه آن‌طور كه شايسته است در قرون و اعصار مختلف تاريخ اسلام، اين دو فريضه، اولاً زوايا و ظرايف و نيز مسائل مختلف آن‌ها به عنوان دو واجب شرعي به خوبي بيان نگرديده است و ثانياً به خوبي اجرا نشده؛ تا جايي كه امروزه و بالاخص پس از پيروزي انقلاب پربركت جمهوري اسلامي ايران، از آن‌ها به عنوان دو فريضه‌ي «فراموش شده» ياد مي‌شود و براي به جريان افتادنشان «ستاد احياي امر به معروف و نهي از منكر» تأسيس گرديده است. امر به معروف و نهي از منكر از ديدگاه و منظر امام علي عليه‌السلام، جلوه‌اي ديگر و جايگاهي ويژه دارد. در ميان كلمات، نامه‌ها و سخنان به جاي مانده از آن حضرت، اشارات و توجهات خاصي به اين موضوع وجود دارد. بر همين اساس، و با عنايت به اين نكته كه سال جاري به نام سال سيره‌ي علوي ناميده شده است، بر آن شديم تا مجموعه‌اي از نظريات و ديدگاه‌هاي آن حضرت را در خصوص اين دو فريضه بزرگ گرد آورده و پس از دسته‌بندي به شرح و بيان آنها در حد وسع و توان خود بپردازيم. اين نوشتار پس از مقدمه تحت عنوان‌هاي ذيل دسته‌بندي و تدوين شده است:

1) اهميت امر به معروف و نهي از منكر؛

2) وجوب امر به معروف و نهي از منكر؛

3) شرايط و خصوصيات آمر و ناهي؛

4) مراتب امر به معروف و نهي از منكر؛

5) ترك امر به معروف و نهي از منكر؛

6) امر به معروف و نهي از منكر و اقامه حدود؛

7) امر به معروف و نهي از منكر و جهاد؛

8) امر به معروف و نهي از منكر و نصيحت؛

9) امر به معروف و نهي از منكر عامه نسبت به خاصه و حكام؛

بعضي از عنوان‌هاي كلي فوق داراي موضوعات جزيي نيز مي‌باشند كه حسب مورد به آنها پرداخته خواهد شد. در پايان مباحث نيز ان‌‌شاء‌الله خلاصه و نتيجه بحث به اختصار مرور خواهد گريد. اميد آن‌كه اين قدم كوتاه مورد قبول درگاه خداوند متعال و عنايت ويژه مولاي متقيان در سالي كه به نام زيباي آن انسان بزرگ مزين گرديده است، واقع شود و ره توشه‌اي براي نگارنده‌ي اين نوشتار باشد.

گفتار اول ـ اهميت امر به معروف و نهي از منكر
الف ـ فضيلت امر به معروف و نهي از منكر
امر به معروف و نهي از منكر از منظر علي عليه‌السلام، با فضيلت‌ترين اعمال بندگان خداوند، غايت دين، قوام شريعت، خلق الهي و بالاتر از جهاد در راه خدا معرفي شده است. سخنان بسيار نغز و گهر‌باري از آن حضرت در اين خصوص به ثبت رسيده است كه در ادامه و نيز در بخش‌هاي ديگر اين مقاله به تناسب بيان خواهد شد. در اينجا چند روايت كه به تنهايي بيانگر ارزش و برتري اين دو فريضه نسبت به ساير واجبات است، ارائه مي‌گردد.

1) «الامر بالمعروف افضل اعمال الخلق:[1] امر به معروف با فضيلت‌ترين اعمال خلق خداست». اين گفتار كه اطلاق نيز دارد، امر به معروف را نسبت به همه اعمال و كردار بندگان خدا، برتر و با فضيلت‌تر معرفي نموده است و به تنهايي ارزش والاي اين فريضه را اثبات مي‌نمايد. در جاي ديگر، حضرت امر به معروف و نهي از منكر را غايت و هدف نهايي دين دانسته است:

2) «غايه‌الدين الامر بالمعروف و النهي عن المنكر و اقامه الحدود:[2] غايت دين، امر به معروف و نهي از منكر و اقامه حدود است». در اينجا سه عنصر «امر به معروف»، «نهي از منكر» و «اقامه‌ي حدود» كه همگي در يك راستا و هدف مي‌باشند، غايت و منتهاي هر ديني از جمله دين مبين اسلام دانسته شده است. اين حديث نيز به خوبي نشانگر اهميت و ارزش امر به معروف و نهي از منكر است. قريب به همين معنا را امير‌مؤمنان با تعبيري ديگر چنين بيان داشته‌اند:

3) «قوام الشريعه الامر بالمعروف و النهي عن المنكر و اقامه الحدود:[3] برپايي شريعت به وسيله امر به معروف و نهي از منكر و اقامه حدود ممكن است». سه عنصر ذكر شده، از طرفي «غايت دين» و از يك طرف «قوام شريعت» محسوب مي‌شوند. در خصوص ارتباط اين سه فريضه با همديگر در گفتار مولاي متقيان، موارد ديگري بيان شده است كه در بخشي جداگانه(امر به معروف و نهي از منكر و اقامه‌ي حدود) درباره آن بيشتر توضيح داده خواهد شد. علي عليه‌السلام، در كلامي ديگر امر به معروف و نهي از منكر را دو «خلق» و صفت خداوند مي‌داند.

4) «ان الامر بالمعروف و النهي عن المنكذر لخفقان من خلق‌الله سبحانه:[4] همانا امر به معروف و نهي از منكر دو خلق از اخلاق خداوند سبحان مي‌باشند». در اين حديث خداوند متعال نيز «امر به معروف» و «ناهي از منكر» دانسته مي‌شود كه خود نشانگر كمال فضيلت و ارزش براي اين دو فريضه مي‌باشد. همين فضيلت براي آمران به معروف و ناهيان از منكر كافي است تا مقتداي خود را در اين راه مقدس، خداوند تبارك و تعالي بدانند و متوجه باشند كه در چه مسير مقدس و مهمي قدم برمي‌دارند.

5) «و ما اعمال البر كلها و الجهاد في سبيل‌الله عند الامر بالمعروف و النهي عن المنكر الا كنفثه في بحر لجي:[5] تمام كارهاي نيك و حتي جهاد در راه خدا، در مقابل امر به معروف و نهي از منكر چيزي نيست مگر به اندازه رطوبتي كه از بخار دهان خارج مي‌شود در برابر دريايي مواج و پهناور» «ثفئه» مقدار آب كمي است كه از دهان خارج مي‌شود و از «تف» كمتر است. همچنين به معني لعاب دهان و نيز رطوبت كمي كه در بخار دهان وجود دارد آمده است.[6] «لج» آب زياد و موج دريا است و «بحر لجي» به معني دريايي پر موج و پهناور است.[7] بنابراين، از ديد آن حضرت ارزش و فضيلت امر به معروف و نهي از منكر نه تنها از هر عمل و فريضه ديني ديگر بالاتر و برتر مي‌باشد، بلكه بر اساس سخنان ايشان چنانچه همه اعمال ديگر را در يك كفه ترازو قرار دهند و امر به معروف و نهي از منكر را در كفه‌ي مربوط به امر به معروف و نهي از منكر سنگين‌تر خواهد بود. بالاتر از آن اينكه، در اين مقايسه و موازنه، ارزش و مقدار همه اعمال نيك در مقابل يكي از آنها كه امر به معروف و نهي از منكر است، بطور خارق‌العاده‌اي سبك‌تر و پايين‌تر است؛ چراكه نسبت ميان آن‌ها، مانند نسبت قطره‌ي آب است در مقابل دريا.

ب ـ آثار، بركات و پاداش امر به معروف و نهي از منكر:
علاوه بر فضايل ذكر شده در مبحث قبل، مولاي متقيان براي امر به معروف و نهي از منكر آثار و پيامدهاي مباركي را ذكر مي‌نمايد كه اينها هم همانند احاديث قبلي ضمن اين‌كه بيانگر اهميت فراوان اين دو فريضه مقدس مي‌باشند، از زاويه‌اي ديگر به اين دو فريضه مي‌پردازند.

1) و أمر بالمعروف تكن من أهله:[8] امر به معروف كن تا از اهل معروف باشي». برابر اين روايت، كه حضرت آن را خطاب به فرزند گرامي‌اش امام حسن مجتبي عليه‌السلام نوشته‌اند، از جمله آثار مثبت امر به معروف آن است كه شخص «آمر»، در زمره‌ي افراد نيكوكار جامعه قرار مي‌گيرد؛ به عبارت ديگر، اولين فايده‌ي امر به معروف، به خود امر‌كننده مي‌رسد؛ چراكه طبعاً انسان خردمندي كه به اصلاح ديگران همت مي‌گمارد و آنان را به كارهاي نيك فرا مي‌خواند، در وهله‌ي اول خودش از آن متأثر مي‌شود و آن را به كار مي‌بندد. در نتيجه امر به معروف، خودش را هم تعليم و آموزش مي‌دهد و از خطاها و اشتباهات احتمالي خودش نيز جلوگيري مي‌نمايد. البته اگر چنين نباشد و از پند و اندرزهايي كه به ديگران مي‌دهد، خودش استفاده ننمايد و به آنها بي‌توجه باشد، سخت مورد سرزنش اميرالمؤمنين است. شرح اين نكته را در مباحث آينده بالاخص در مبحث عامل بودن و ناهي باز خواهيم گفت.

2) «من أمر بالمعروف شد ظهور اميرالمؤمنين.[9] كسي كه امر به معروف نمايد، به مؤمنان پشت‌گرمي دهد». يكي از آثار مترتب بر امر به معروف، محكم نمودن دل مؤمنان و ايجاد پشتوانه براي آنان است تا كسي جرأت تعرض به حدود خداوند و زير پا گذاشتن فرمان‌هاي الهي را به خود ندهد و نتواند در بين مؤمنان فساد و تباهي ايجاد نمايد.

3) «من نهي عن‌المنكر ارغم انوف الفاسقين(او الكافرين و المنافقين):[10] كسي كه نهي از منكر كند بيني فاسقان(يا كافران و يا منافقان) را به خاك ماليده است». در عبارت اصول كافي كه اندكي با نهج‌البلاغه و غرر‌الحكم تفاوت دارد، آمده است:

4) «و من نهي عن المنكر ارغم أنف المنافق و أمن كيده:[11] كسي كه نهي از منكر كند، بيني منافق را به خاك مي‌مالد و از كيد و نيرنگش در امان است». اين دو عبارت نيز يكي ديگر از بركات فريضه امر به معروف و نهي از منكر بالاخص دومي را نشان مي‌دهند و بر اساس آن، دشمنان(اعم از منافق، كافر و يا فاسق) ناكام مانده و انسان ناهي از منكر، از مكر و حيله‌ي منافقان در امان خواهد بود.

5) ممن كن فيه ثلاث سلمت له الدنيا و الاخره: يأمر بالمعروف و يأتمر به و نهي عن المنكر و ينتهي عنه و يحافظ علي حدود‌الله جل و علا:[12] هركس كه سه خصلت در او باشد، از شر دنيا و آخرت در امان است: امر به معروف كند و خودش نيز بدان عامل باشد، نهي از منكر كند و خودش نيز تارك آن باشد و حدود خداوند جل و علا را محافظت نمايد». قسمتي از مفاهيم اين حديث شريف كه به اقامه و حفظ حدود و نيز عامل بودن آمر و ناهي برمي‌گردد در هنگام بحث از عنوان‌هاي ياد شده مجدداً مورد بحث قرار خواهد گرفت. آنچه در اينجا مد‌نظر ماست، يك بخش از اين روايت است كه همانا امر به معروف و نهي از منكر مي‌باشد و براساس اين حديث، از جمله آثار و پاداشي كه به آمر و ناهي مي‌رسد، سلامت دنيا و آخرت است.

6) «إن الامر بالمعروف و النهي عن المنكر ... يضاعفان الثواب و يعظمان الاجرو.[13] همانا امر به معروف و نهي از منكر ثواب را مضاعف و اجر و پاداش را فراوان مي‌كنند.» اين گفتار نيز مبين اجر و ثوابي است كه به آمر و ناهي داده خواهد شد و پاسخ رد به كساني است كه مي‌پندارند امر به معروف و نهي از منكر موجب خطر جاني و يا ضرر مالي مي‌شود. متن كامل اين روايت كه در‌بر گيرنده‌ي نكات مهم ديگري نيز هست، به همراه روايت‌هاي مشابه ديگر در مبحث «علت ترك امر به معروف و نهي از منكر» و نيز مبحث «امر و نهي نمودن حكام و خواص» خواهد آمد. از جمله آثار و فوايد ديگري كه در كلام امير مؤمنان براي امر به معروف و نهي از منكر آورده شده است اين است كه: امر به معروف و نهي از منكر موجب قوام شريعت مي‌گردد. متن اين روايت را در حديث شماره سه آورديم. با بررسي اقوال مطرح شده، اين آثار و نتايج به سبب اجراي امر به معروف و نهي از منكر حاصل مي‌گردد.

1) امر به معروف در زمره‌ي «اهل معروف» قرار مي‌گيرد؛

2) امر به معروف به مؤمنان پشت‌گرمي مي‌دهد؛

3) ناهي از منكربيني منافقان، كفار و فاسقان را به خاك مي‌مالد؛

4) ناهي از منكر از كيد و مكر منافقان در امان مي‌ماند؛

5) امر به معروف و عامل به آن، ناهي از منكر و تارك آن، حافظ و نگهدارنده. حدود الهي، هر سه از سلامت دنيا و آخرت برخوردار مي‌گردند؛

6) امر به معروف و نهي از منكر ثواب را مضاعف و اجر را فراوان مي‌كند؛

7) امر به معروف و نهي از منكر موجب قوام شريعت مي‌گردد. آثار ديگري نيز در لابه‌لاي كلمات گهر‌بار مولاي مؤمنان برايب اين دو فريضه بيان گرديده است كه در مباحث آتي به آنها نيز اشاراتي خواهد شد.

ج ـ امر به معروف و نهي از منكر معيار سنجش ديگر اعمال:
گاهي در بيانات حضرت علي عليه‌السلام، به عبارت‌هايي برمي‌خوريم كه در آن‌ها حضرت در مقام بيان اهميت و ارزش امري است و براي اثبات ارزش آن امر، از معيار امر به معروف و نهي از منكر استفاده نموده‌اند.

1) «اعرفوا... و اولي الامر بالامر بالمعروف و العدل و الاحسان:[14] اولي الامر را با امر به معروف و عدل و احسان بشناسيد.» اين روايت كه در آن اميرالمؤمنين، عليه‌السلام، براي شناخت اموري، معيارهايي ارائه فرموده است(خدا را با خدا، رسول را با رسالت و اولي‌الامر را با ...)، نشان مي‌دهد كه امر به معروف آنچنان اهميت و قدر و منزلت دارد كه براي شناخت اولي الامر بايد به عنوان ملاك و معيار از آن استفاده نمود.

2) «العقل منزه عن المنكر امر بالمعروف:[15] عقل، بازدارنده از منكر و امر به معروف است». عقل، اين وديعه الهي نزد انسان‌ها كه ملاك و ابزار اصلي راه‌يابي و وصول انسان‌ها به هدايت و شناخت است، با معيار امر به معروف و نهي از منكر سنجيده مي‌شود و چنانچه كسي اين دو خصوصيت را نداشته باشد، بايد حكم كرد كه فاقد عقل است و يا اين‌كه عقلش معيوب است. چه ارزش و مقامي بالاتر از اين‌كه به امر به معروف و نهي از منكر معيار سنجش عقل سالم از عقل ناسالم مي‌باشد.
در جاي ديگر امام، «دين» و «شمشير» را كه اولي براي هدايت و رأفت نسبت به آدميان و دومي براي قهر و عذاب طاغيان نهاده شده‌اند، از آن جهت ارزشمند و معتبر مي‌شمارد كه اينان امر به معروف و ناهي از منكرند.

3) «السيف فاتق والدين راتق؛ فالدين يأمر بالمعروف و السيف ينهي عن المنكر. قال الله تعالي: لكم في القصاص حياه:[16] شمشير باز‌كننده گره‌ها و دين، سامان‌دهنده امور است؛ پس دين، امر به معروف مي‌كند و شمشير، نهي از منكر مي‌نمايد. خداوند متعال فرموده است: قصاص حيات شماست.»[17] «رتق» و «فتق» در لغت ضد هم هستند. اولي به معناي بسته و ضميمه هم بودن و دومي به معناي جدايي و باز بودن. راتق به معني عاقد(گره زن) و فاتق به معناي حال(باز‌كننده گره) است.[18] شمشير با قهرش معضلات و گره‌ها را كه با وسايل ديگر امكان باز نمودن آنها نيست، باز مي‌كند و دين با مهرش نابساماني‌ها و گره‌هاي باز شده‌اي را كه به هم نمي‌پيوندند، به هم مي‌رساند و اوضاع را سامان مي‌دهد. امر به معروف و نهي از منكر هم به اين شيوه، رتق و فتق امور جامعه اسلامي را به عهده مي‌گيرند و در صورت تعطيلي اين دو فريضه است كه مشكلات حل نمي‌شود و نابساماني‌ها سامان نمي‌گيرد.

د ـ مسابقه در زمينه‌ي امر به معروف و نهي از منكر:
در باب اهميت دو فريضه‌ي امر به معروف و نهي از منكر دو روايت ديگر را از آن حضرت به عنوان خاتمه‌ي اين بحث مي‌آوريم. البته همان‌طور كه ذكر شد، در مباحث آتي نيز كه آن‌ها را به موضوعات مختلفي اختصاص داده‌ايم، اهميت و ارزش امر به معروف و نهي از منكر به خوبي مستفاد مي‌گردد.

1) «اذا رأيتم الخير فسارعتم اليه و اذا رأيتم الشر فتباعدتم عنه و كنتم بالطاعات عامليان و في‌المكارم متنافسين، كنتم محسنين فائزين:[19] هرگاه خير را ديديد و به طرف آن شتاب نموديد، و هرگاه كه شر را ديديد و از آن دوري جستيد و در آن حامل عامل به طاعات بوديد و در راه مكارم مسابقه داديد، در اين هنگام است كه شما نيكوكار و رستگاريد». عمل به خير و دوري از شر از مراتب امر به معروف و نهي از منكر محسوب مي‌گردند كه در ادامه با تفصيل بيشتر درباره‌ي آن بحث خواهد شد. مسابقه در اين راه از هم‌گوي سبقت را ربودن، موجب رستگاري مي‌شود. انسان را در شمار نيكوكاران قرار مي‌دهد.

2) «ان كنتم لا محاله متسابقين، فتسابقوا الي اقامه حدود الله و الامر بالمعروف:[20] اگر ناچار به مسابقه هستيد، در زمينه‌ي اقامه‌ي حدود الهي و امر به معروف با هم مسابقه بدهيد». اميرالمؤمنين در اين دو گفتار از مؤمنان و مسلمانان مي‌خواهد در خصوص اجراي حدود الهي و پرهيز از منكرات و نيز امر به معروف و شتاب به سوي انجام كارهاي نيك، از همديگر سبقت گرفته و با هم مسابقه بدهند. طبع انسان‌ها به گونه‌اي است كه همواره در زمينه‌هاي مختلف با همديگر در حال مسابقه هستند. لذا بهتر است موضوع مسابقه را از امور كم‌اهميت و بي‌اهميت تغيير داده و در موضوعات و زمينه‌هاي حائز اهميت از جمله امر به معروف و نهي از منكر كه مهم‌ترين عبادات محسوب مي‌گردند، به رقابت بپردازند.

گفتار دوم ـ وجوب امر به معروف و نهي از منكر
هر چند روايت‌ها و احاديثي كه تاكنون بيان گرديد، هر يك به نوعي بيانگر وجوب امر معروف و نهي از منكر از ديدگاه امام علي عليه‌اسلام، مي‌باشد، اما در اينجا چند روايت ديگر را كه با صراحت بيشتر نمايانگر اين مسأله مي‌باشند، مي‌آوريم. البته در مباحث آتي هم موضوع وجوب اين دو فريضه نهفته است.

1) «فرض‌الله ... و الامر بالمعروف مصلحه للعوام و النهي عن المنكر ردعاً للسفهاء:[21] خداوند امر به معروف را به خاطر مصلحت عوام و نهي از منكر را به خاطر كوبيدن سفيهان واجب نموده است». از اين روايت علاوه بر وجوب امر به معروف و نهي از منكر، حكمت تشريع آن دو نيز فهميده مي‌شود كه عبارت از مصلحت عوام و راندن سفيهان جامعه است.

2) «كن بالمعروف آمراً و عن المنكر ناهياً:[22] آمر به معروف و ناهي از منكر باش». امام علي عليه‌السلام، در كوتاه‌ترين عبارت، وجوب اين دو فريضه را بيان داشته است.

3) «اموا بالمعروف و أنهوا عن المنكر:[23] امر به معروف و نهي از منكر كنيد» در اين دو روايت با صيغه‌ي امر، واجب بودن اين دو فريضه‌ي مقدس به مسلمانان يادآوري شده است. در جاي ديگري حضرت سكوت و چشم‌پوشي در برابر گناهان ديگران را حلال نمي‌دانند.

4) لا يحل لعين مؤمنه‌تري الله يعصي فتطرف حتي تغيره:[24] حلال نيست براي چشم مؤمني كه ببيند نافرماني خداوند مي‌شود، چشم‌پوشي نمايد، مگر اينكه نسبت به تغيير آن اقدام نمايد.»

گفتار سوم ـ شرط و خصوصيات آمر و ناهي
علي عليه‌السلام، تعابير زيادي در خصوص آمر و ناهي و اين‌كه چه خصوصياتي بايد داشته باشد و به چه نكاتي توجه نمايد، دارند. مهم‌ترين خصوصيت امر به معروف و ناهي از منكر از نظر امير‌المؤمنين اين است كه بايد خودش به آنچه كه مي‌گويد، عامل باشد. ديگر اين‌كه اهل مدارا، سازش و تابع مطالع نباشد. همچنين آمر و ناهي بايد در اين راه از سرزنش ملامت‌گران نهراسند.

الف ـ عامل بودن آمر و ناهي
عامل بودن شخص آمر و ناهي كه اغلب در لسان دين و بالاخص در كلمات امام علي عليه‌السلام، از آن به «ائتمار» و «تناهي» تعبير مي‌شود، نكته بسيار مهمي است كه بايد آمر و ناهي آن را مراعات نمايد. اين موضوع كه در قرآن كريم و احاديث معصومين عليهم‌السلام، نيز بر آن صحه گذاشته شده است، به اندازه‌اي اهميت دارد كه عده‌اي از علما آن را شرط وجوب امر به معروف و نهي از منكر دانسته‌اند.[25] البته در مقابل، جمهور فقها و علما قائل به اين شرط براي وجوب نيستند و همان چهار شرط مشهور(علم، عدم اصرار عاصي بر معصيت، احتمال تأثير، عدم احتمال مفسده و ضرر مالي و جاني و عرضي) را شروط وجوب مي‌دانند.[26] مع‌الوصف عدم پايبندي آمر و ناهي به آنچه خود مي‌گويد و از ديگران انتظار دارد، به عنوان يك صفت بسيار نكوهيده قلمداد شده است:

1) «آئتموا بالمعروف و أمروا به و تناهوا عن‌المنكر و انهواعنه:[27] به معروف عمل كنيد و به آن امر و فرمان دهيد. از منكر دست بكشيد و ديگران را نيز از آن باز داريد.» در اينجا حضرت ابتدا به «ائتمار» و عمل نمودن به معروف و كار نيك دستور مي‌دهند سپس خواستار «امر به معروف» مي‌گردند. همچنين اول «تناهي و ترك منكر را لازم مي‌دانند، آنگاه مي‌خواهند كه «نهي از منكر» صورت گيرد.

2) «إني لارفع نفسي أن انهي الناس عمالست انتهي عنه او آمرهم بما لا اسبقهم اليه بعملي اوارضي منهم لا يرضي ربي:[28] من نفس خود را بالاتر از اين مي‌دانم كه مردم را از چيزي نهي كنم كه خودم دست از آن بر‌نداشته باشم، يا آنان را به چيزي دستور دهم كه خودم قبل از آنان بدان عمل نكرده باشم، يا به كاري از آنان راضي باشم كه خداوند از آن رضايت نداشته باشد». امر و نهي بدون عمل، كه در سيره‌ي شخص آمر و ناهي مورد توجه نباشد و صرفاً ديگران را مد‌نظر قرار دهد و در آن، آمر و ناهي از كردار خودش غافل باشد، آنچنان ناپسند و خلاف شأن يك انسان وارسته است كه حضرت شأن خود را بالاتر از آن مي‌داند كه اين‌گونه باشد.

3) «ايها الناس إني والله لا احثكم علي طاعه إلا و أسبقكم الها، و لا أنها عن معيصه الا و أتناهي قلبكم عنها:[29] اي مردم، به خدا قسم من هيچ‌گاه شما را به طاعتي تشويق و ترغيب نكرده‌ام مگر اينكه خودم قبل از شما از آن دست كشيده‌ام». زشتي و ناپسندي امر و نهي بدون عمل را حضرت دلالت بر گمراهي جهل مي‌داند، آنچنان كه در اين دو روايت كه در‌پي مي‌آيد، ملاحظه مي‌نماييم.

4) «گفي بلمرء غوايه أن يأمر الناس بما لا يأمر به وينها هم اعمالا ينهي عنه:[30] براي گمراهي انسان همين كافي است كه ديگران را به چيزي امر كند كه خود، بدان عمل نمي‌كند و ديگران را از چيزي نهي كند كه خود از آن دست نمي‌كشد.»

5) «كفي بالمرء جهلاً أن ينكر علي الناس ما يأتي مثله:[31] در ناداني انسان همين بس است كه مردم را از كاري باز دارد كه خودش همان را انجام مي‌دهد». بياناتي اين چنين رسا و بليغ، عدم التزام شخص را به اوامر و نواهي خود، ناشي از گمراهي و جهل انسان مي‌داند. به راستي بدترين خصلتي كه ممكن است آدميب داشته باشد، همين است كه خودش اهل معروف و تارك منكر نيست، ولي ديگران را اين‌گونه مي‌خواهد. آن حضرت تعابير ارزنده ديگري نيز در اين خصوص دارند.

6) «كن بالمعروف آمرا و عن المنكر ناهياً و بالخير عاملاً و للشر مانعاً:[32] آمر به معروف و ناهي از منكر باش، همچنين عامل به خير(معروف) و تارك(مانع) شر و منكر باش». امام پس از واجب نمودن امر به معروف و نهي از منكر، بلافاصله مي‌خواهد كه انسان نسبت به خير يا معروف عامل، و نسبت به شر يا منكر، تارك و مانع باشد. در كلامي ديگر آن حضرت همين نكته را به بياني ديگر تشريح مي‌فرمايند.

7) مكن عاملاً بالخير ناهياً عن الشر منكراً شيمه‌الغدر:[33] عامل به خير، ناهي شر و انكار‌كننده‌ي شيوه‌ي نيرنگ باش».

8) «كن آمراً بالمعروف و عاملاً به ولا تكن ممن يأمر به ولا يعمل به فتبوء يأثمه و تتعرض لمقت ربه:[34] آمر و عامل به معروف باش و از كساني نباش كه به معروف امر مي‌كنند، ولي به آن عمل نمي‌نمايند؛ چراكه در اين صورت دچار گناه شده و سخط و خشم خداوند را نصيب خود گردانيده‌اي». در صورتي كه آمر به معروف عامل به معروف نباشد، مرتكب گناه و معصيت گرديده و سخط و نارضايتي و خشم خداوند را براي خودش خريده است. در ‌واقع امر به معروف به همراه عمل به آن ارزشمند است و چناچه عمل، همراهش نباشد، مجازات و عقاب الهي را در‌پي خواهد داشت.

9) مو الا للذكر لاهلاً ... و يأمرون بالقسط و يأتمرون به و ينهون عن‌المنكر و يتناهون عنه:[35] اهل ذكر كساني هستند كه ... امر به قسط مي‌كنند و خود نيز بدان عاملند، از منكر نهي مي‌كنند و خود نيز از آن دوري مي‌جويند». مي‌بينيم كه ائتمار و تناهي از صفات «اهل ذكر» به حساب مي‌آيد و آنان را كه اين‌گونه نباشند، بايد اهل غفلت و ناآگاهي دانست كه روايت‌هاي قبل به خوبي نمايانگر اين امر مي‌باشد.

10) «لا تكن ممن ... ينهي و لا ينتهي و يأمر بما لا يأتي:[36] از جمله كساني نباش كه نهي مي‌كنند. ولي خود از آن دست برنمي‌دارند و امر مي‌كنند اما خود عمل نمي‌كنند». اين روايت و روايت بعدي همانند پاره‌اي از روايت‌هاي گذشته انسان را نهي مي‌كند از اينكه امر به معروف و ناهي از منكر باشد، ولي در عين ‌حال خودش به معروف عمل نكند و از كار زشت و منكر دست بر ندارد:

11) «لا تكن ممن ... يحب‌الصالحين و لا يعمل عملهم و يبغض المذنبين و هو احدهم:[37] از جمله كساني نباش كه صالحان را دوست دارند، ولي همانند آنان عمل نمي‌كنند و از گناهكاران خشمگين‌اند ولي خود يكي از آنان مي‌باشند».

12) «من نصب نفسه ‌للناس اماماً فعليه أن بيدأ بتعليم نفسه قبل تعليم غيره وليكن تأديبه بسيرته قبل تأديبه بلسانه. و معلم نفسه احق بالاجلال من معلم الناس و مؤدبهم:[38] كسي كه خود را امام و مقتداي ديگران مي‌داند، بايد قبل از اينكه به تعليم ديگران بپردازد، خود را تعليم بدهد و تربيت كردنش به وسيله سيرتش باشد نه با زبان؛ كسي كه معلم خودش باشد، سزاوارتر است كه گرامي داشته شود تا كسي كه معلم و مربي ديگران است». در اين بيان حضرت علي(ع) تعليم نفس را مقدم بر تعليم ديگران مي‌داند و بر همين اساس مي‌فرمايد: بايد تأديب و اصلاح ديگران به وسيله‌ي سيره‌ي عملي باشد نه به وسيله زبان.

13) «و انهوا عن المنكر و تناهوا عنه فانما امرتم بالنهي بعد التناهي:[39] نهي از منكر كنيد و خود نيز از آن بپرهيزيد. همانا نهي از منكر بر شما واجب شده است بعد از تناهي(ترك منكر)». امام(ع) تناهي و ترك منكر را مقدم بر نهي از منكر مي‌داند. لذا انسان بايد اول خودش را اصلاح نمايد، سپس همت به اصلاح ديگران بگمارد؛ چراكه در غير اين صورت اقدامش تأثير مطلوب را نداشته و نمي‌تواند ديگران را اصلاح نمايد.

14) «من لا يصلح نفسه لا يصلح غيره:[40] كسي كه خودش را اصلاح نكند ديگران را نيز اصلاح نخواهد كرد». در پايان بياني را از آن حضرت مي‌آوريم كه نسبت به سخنان قبل، از شدت بيشتري برخوردار مي‌باشد و در آن، آمرين به معروف را كه تارك آن هستند و همچنين ناهيان از منكر را كه عامل به منكرند، مورد نفرين قرار مي‌دهد و درخواست لعن خداوند را براي آنان مي‌نمايد.

15) «و لعن‌الله الامرين بالمعروف التاركين له و الناهين عن المنكر العاملين به:[41] خداوند لعنت كند كساني را كه امر به معروف مي‌كنند، ولي تارك آنند و نهي از منكر مي‌نمايند، ولي عامل به آن هستند». اين فرياد اميرالمؤمنين به دنبال سخنان درد‌‌مندانه‌ ديگري است كه آن را در گفتار ديگر تحت عنوان «آثار ترك امر به معروف و نهي از منكر» بيان خواهيم داشت؛ آنجا كه مي‌فرمايد: «فساد در همه‌ جا آشكار شده است ولي نهي‌كننده‌اي نيست كه اوضاع را تغيير بدهد و باز‌دارنده‌اي كه خود را نيز باز دارد، پيدا نمي‌شود. آيا اين‌گونه مي‌خواهيد كه مجاور و همنشين خداوند شويد در منزلگاه قربش؟ و اين‌گونه مي‌خواهيد كه اولياي الهي شويد در نزد او؟ هرگز! خداوند را نمي‌توانيد در مورد بهشتش گول بزنيد و رضاي خداوند جز با طاعت به دست نمي‌آيد».[42]

ب ـ اهل مدارا، سازش و طمع نبودن
حضرت امير عليه‌السلام، در كلامي زيبا مي‌فرمايند:

1) لا يقيم امر‌الله سبحانه الامن لا يصانع و لا يضارع و لا يتبع المطامع:[43] كسي نمي‌تواند امر خداي سبحان را اقامه كند مگر آنكه مدارا نكند، سازشكار نباشد و پيرو آرزوها نگردد». در خصوص اقامه‌ي حدود و امر خدا و ارتباط آن با امر به معروف و نهي از منكر در مطالب گذشته اشاراتي شده و در ادامه نيز در گفتاري مستقل مطالب ديگري آورده خواهد شد. به هر حال كسي كه بخواهد در راه خدا قدم بردارد و امر خداوند را اجرا نمايد، مسلماً بايد ثابت قدم و استوار باشد و طمع و آز و نيز مدارا و سازشكاري را از خود دور كند.

ج ـ بي‌توجهي به ملامت‌گران
امير مؤمنان در كلامي حكمت‌آميز، آنجا كه پس از جنگ صفين براي فرزند گرامي‌اش امام حسن عليه‌السلام، وصيت مي‌نويسند، پس از دستور دادن به اين كه امر به معروف كن تا از اهل آن باشي(و أمر بالمعروف تكن من اهله)[44] و با دست و زبان نهي از منكر كن(وانكر و منكر بيدك و لسانك)[45] و به‌طور كامل از كسي كه مرتكب منكر است، دوري نما(و با ين من فعله بجهدك):[46] مي‌فرمايد:

1) «و جاهد في‌الله حق جهاده و لا تأخذك في الله لومه لائم:[47] و در راه خدا جهاد كن، آن‌گونه كه شايسته است و در راه خدا مبادا سرزنش سرزنش‌كنندگان تو را باز دارد». از آنجا كه يكي از موانع اجراي وظيفه امر به معروف و نهي از منكر ممكن است سخنان ملامت‌گران و ياوه‌گويان باشد، حضرت تذكر مي‌دهد كه مبادا به صحبت اينان توجه نمايي. بي‌شك امر به معروف و نهي از منكر كه از يك نوع جهاد است، اعتراض عده‌اي را به دنبال خواهد داشت، اما آمر و ناهي نبايد به اين موضوع توجه نمايند.

گفتار چهارم ـ مراتب امر به معروف و نهي از منكر
از ديدگاه امام علي عليه‌السلام، فريضه‌ي امر به معروف و نهي از منكر سه مرتبه دارد:

1) مرتبه قلبي؛

2) مرتبه‌ي لساني(زباني)؛

3) مرتبه يدي(دستي و عملي).

اين تقسيم‌بندي در كتاب‌هاي فقهي علماي اسلام نيز رايج گشته و تمامي فقها به هنگام بحث از اين فريضه، آن را به سه مرتبه به شرح فوق تقسيم مي‌نمايند. هر يك از مراتب مذكور خود داراي مراحلي است كه آمر و ناهي با رعايت اليسر فلا‌عسر(از ساده به سخت) بايد امر و نهي نمايند. در اينجا ابتدا روايت‌هايي از آن حضرت را در اين‌ خصوص مي‌آوريم، آنگاه در خصوص پايين‌ترين مرتبه يعني مرتبه‌ي قبلي كه حداقل مراتب است، بحث مستقلي خواهيم داشت.

الف ـ مراتب سه‌گانه‌ي امر به معروف و نهي از منكر:
1) «و آنكر المنكر بيدك و لسانك و باين من فعله بحهد:[48] با دست و زبانت نهي از منكر كن و با تمام وجود از كسي كه مرتكب آن مي‌شود، دوري نما». مراتب سه‌گانه‌ي امر و نهي در اين روايت از مشكل به آسان(دست، زبان، قلب) بيان گرديده است. دوري جستن از فرد گناهكار يكي از مراحل مرتبه‌ي قلبي است كه در اين روايت به عنوان حداقل اقدامي كه انسان بايد در مقابل مرتكب منكر انجام دهد، ذكر گرديده است.

2) «ايها المؤمنون انه من رأي عدواناً يعمل به و منكراً يدعي اليه فانكره فقد سلم و بر‌ئ، و من انكره بلسانه فقد أجر و هو افضل من صاحبه، و من انكره بالسيف لتكون كلمه‌الله هي العيا و كلمه الظالمين هي السفلي فذلك الذي اصاب سبيل الهدي و قام علي الطريق و نور في قلبه اليقين:[49] اي مؤمنان، هرگاه كسي ديد كه به دشمني و نافرماني حق عمل مي‌شود و منكري رواج مي‌يابد و آن را قلباً انكار نمايد و از آن بيزاري جويد، راه به سلامت برده و از گناه تبرئه مي‌شود. هركس آن را با زبان نيز انكار كرده و با آن به مخالفت برخيزد، اجر و پاداش نيز دريافت داشته و چنين كسي از قبلي بهتر است. هركس آن را به وسيله شمشير انكار و با آن مبارزه نمايد و كاري كند كه جبهه‌ي حق و كلمه‌الله متعالي شود و جبهه‌ي ناحق و جانب ظالمان پست و خوار گردد، او راه هدايت را پيدا كرده بر راه مستقيم و راست قرار گرفته و يقين را در قلبش شكوفا ساخته است». حضرت در اينجا ضمن اين‌كه نهي از منكر را در سه مرتبه‌ي عملي مي‌داند، ارزش و اهميت هر يك را نيز ياد‌آور مي‌شود كه مرتبه‌ي لساني را از مرتبه‌ي قلبي و مرتبه يدي را از مرتبه‌ي زباني بالاتر اعلام مي‌كند. عمل در حد مرتبه‌ي قلبي باعث مي‌شود كه انسان خود را سالم نگه داشته و مرتكب گناه نگردد. در مرحله‌ي زباني، آمر و ناهي، اجر و پاداش نيز مي‌گيرد و در مرحله پاياني بالاترين پاداش را كه عبارت از هدايت به راه راست و حركت در آن طريق است، نصيب خود مي‌گرداند.

3) «فمنهم المنكر بيده و لسانه و قلبه فذلك المستكمل لخصال الخير، و منهم المنكر بلسانه و قلبه و التارك بيده فذلك متمسك بخصلتين من خصال الخير و مضيع خصله، و منهم المنكر بقلبه و التارك بيده و لسانه فذلك الذي ضيع اشرف الخصلتين من الثلات و متمسك بواحدهف و منهم تارك لانكار المنكر بلسانه و قلبه و يده فذلك ميت الاحياء:[50] گاهي فرد با دست و زبان و قلب نهي از منكر مي‌كند، چنين كسي همه خصلت‌هاي خير را تكميل مي‌نمايد. گاه تنها با زبان و قلب نهي از منكر كرده و مرتبه دستي را ترك مي‌نمايد، چنين فردي دو خصلت خير را به چنگ آورده ولي يكي را ضايع نموده و از دست داده است. گاهي نيز فقط در قلب نهي از منكر نموده و مرتبه‌ي دستي و زباني را رها مي‌كند وي در اين حالت دو خصلت شريف و برتر را از دست داده و تنها به يكي از خصلت‌هاي سه‌گانه اكتفا نموده است. گاهي نيز نهي از منكر را در زبان، قلب و عمل رها و ترك مي‌كند، در اين حالت فرد مزبور مرده‌ي متحرك است». «مرده‌ي متحرك» بهترين تعبير براي كسي است كه حتي در قلبش نسبت به معروف‌هايي كه به آن‌ها عمل نمي‌شود و منكراتي كه رواج پيدا مي‌كند، عكس‌العمل نشان نمي‌دهد. اين‌ چنين كسي به راستي كه مرده‌اي است در بين زندگان؛ چراكه قلب او كه مايه‌ي حيات و مركز تحرك اوست، از خاصيت افتاده و در‌واقع مرده است.

4) «اول ما تغلبون عليه من‌الجهاد، الجهاد با يديكم ثم بالسنتكم ثم بقلوبكم، فمن لم يعرف بقلبه معروفاً و لم ينكره منكراً، قلب و جعل اعلاه اسلفه و اسفله اعلاء:[51] اولين مرتبه‌اي از جهاد كه در آن شكست مي‌خوريد، جهاد با دست است، سپس جهاد با زبان و آنگاه جهاد با قلبهايتان مي‌باشد. هركس در قلبش معروفي را جاي ندهد و منكري را از آن نراند، سرنگون مي‌شود». در كلام قبلي حضرت، تاركان فريضه‌ي امر به معروف و نهي از منكر را در مرتبه قلبي، مرده‌اي در بين زندگان، و در اينجا سرنگون شده‌اي كه سرش به پايين و پاهايش به طرف بالاست، معرفي نموده است. اين عبارت‌ها، تحقير‌آميزترين تعبيراتي هستند كه زبان امام معصوم نسبت به اين دسته از افراد بيان شده است.

روايت‌هاي مذكور همگي در مقام بيان مرتبه‌هاي سه‌گانه‌ي امر به معروف و نهي از منكر و ارزش و اعتبار هر يك از آنها هستند كه انسان مؤمن بايد در هر سه مرتبه، عامل به اين فريضه باشد تا رضايت خداوند متعال را بطور كامل كسب نمايد. در دسته‌اي ديگر از روايت‌ها و احاديث از قول امام اول شيعيان، مرتبه قلبي به عنوان حداقل وظيفه يك مكلف مورد توجه خاص قرار گرفته و آن حضرت از شيعيان مي‌خواهد اگر براي عمل به مراتب زباني و دستي عذر و يا بهانه‌اي دارند، لااقل در مرتبه قلبي به درستي عمل نمايند. همچنين مرتبه قلبي خود داراي مراحلي است كه انتظار هست حداقل انسان، پايين‌ترين مرحله از اين مرتبه را كسب نمايد.

ب ـ مرتبه قلبي امر به معروف و نهي از منكر
1)
اذا رأي احدكم المنكر و لم يستطع أن ينكره بيده و لسانه و انكره بقلبه و علم‌الله صدق ذلك منه، فقد انكره:[52] هرگاه يكي از شما، منكري را ببيند و نتواند با دست و زبان جلوي آن را بگيرد، ولي قلباً آن را انكار نمايد و خداوند صداقت او را تأييد كند، به وظيفه نهي از منكر خود عمل كرده است». امام در اين بيان خود به دو شرط، نهي از منكر قلبي را براي ادامه فريضه كافي مي‌داند:

اول ـ انسان نتواند با دست و زبان نهي از منكر كند؛

دوم ـ خداوند انكار قلبي او را قبول نموده و انسان در اين خصوص صادق باشد.

اينك روايت‌هاي ديگري از آن حضرت را مي‌آوريم كه در آنها درجات و مراحل اين مرتبه را نيز به نوعي بيان فرموده است.

2) الراضي بفعل كالداخل فيه معهم:[53] كسي كه نسبت به كار عده‌اي راضي باشد، مانند اين است كه او نيز با آنان در انجام آن كار شريك است». رضايت يا عدم رضايت و حب و بغض، كمترين حالتي است كه بايد انسان وارسته و متقي در قلبش نسبت به معروف و منكر داشته باشد.

3) ايها الناس، يجمع الناس الرضا و السخط. و انما عقرباقه ثمود رجل واحد فعمهم‌الله بالعذاب لما عموه بالرضا:[54] اي كردم، رضا و سخط است كه مردم را جمع كرده و هماهنگ مي‌نمايد. فاقه ثمود را فقط يك نفر از قوم ثمود پي كرد، ولي خداوند همه آنها را عذاب كرد، چرا كه ديگران نيز به عمل آن فرد راضي بودند».

4) ادني الانكاران ان تلقي اهل المعاصي بوجوه مكفهره:[55] حداقل مرتبه‌ي نهي از منكر اين است كه گناهكاران را با ترش‌رويي ملاقات كني.» پس از حصول نارضايتي از انجام كار ناپسند، حداقل كاري كه بايد فرد مقيد انجام دهد اين است كه با چهره طبيعي با فرد گناهكار مواجه نشود، بلكه اخم نموده و عدم رضايت خودش را از آن كار ناپسند به نوعي بنماياند. از اين روايت و روايت‌هاي قبل استفاده مي‌نماييم كه دوست داشتن معروف و دوست داشتن منكر در قلب، گرچه به نوبه خود پسنديده است، اما كافي نيست و فرد بايد پس از اين حب و بغض، عكس‌العمل ظاهري نيز از خود نشان دهد. قبلاً به هنگام بحث از شرايط و خصوصيات آمر و ناهي روايت(شماره 11 قسمت الف گفتار سوم) از قول حضرت آورديم كه فرمود: «كسي نباش كه صالحان را دوست دارد، ولي عمل آنان را انجام نمي‌دهد و گناهكاران را دوست ندارد، ولي خودش از آنهاست».

بنابراين پس از دوست داشتن عمل صالح و صالحان، بايد سعي كرد كه همانند آنها شد تا ديگران نيز به اين كار تشويق شوند. همچنين پس از حصول بغض و ناخشنودي در دل نسبت به گناه و گناهكاران، بايد ناخشنودي خود را از عمل آنان به نحوي(ولو با ترش‌رويي)، آشكار نمود و متعاقب آن، بايد خود نيز از قسمت «د» گفتار اول نيز كه در بحث اهميت امر به معروف و نهي از منكر آن را از قول اميرالمؤمنين عليه‌السلام، آورديم، ناظر به همين معناست؛ آنجا كه فرمود: «هرگاه خير را ديديد و به سوي آن شتاب نموديد و آنگاه كه شر را ديده و از آن دوري جستيد ... رستگار و پيروزيد». اصولاً عامل بودن آمر و ناهي به اعتقادات و افكار خود، كه توقع آن را از ديگران دارد، جزء شرايط حائز اهميت است و در اين ميان، سيره عملي انسان در امور خير، خود بهترين آمر به معروف مي‌باشد. اين موضوع در ضمن حديث شماره 12 قسمت الف گفتار سوم نيز از قول مولاي متقيان ذكر گرديد كه فرمود: «كسي كه خود را مقتداي ديگران مي‌داند بايد اول خودش را آموزش دهد و كاري كند كه تأثيرش بر ديگران به واسطه سيره‌اش باشد نه زبان». از مجموع مطالب گذشته چنين نتيجه گرفته مي‌شود كه در كلام علي عليه‌السلام، امر به معروف در مرتبه قلبي، داراي سه مرحله است:

اول ـ دوست داشتن عمل صالح و صالحان؛

دوم ـ رفتن به طرف عمل صالح و صالحان؛

سوم ـ انجام عمل نيك، طوري كه مايه تأسي ديگران گردد.

همچنين نهي از منكر در مرتبه‌ي قلبي داراي سه مرحله است:

اول ـ بعض و سخط نسبت به گناه و گناهكاران؛

دوم ـ برخورد ترش‌رويانه با گناهكاران؛

سوم ـ دوري جستن و اجتناب از عمل زشت.(تا مايه عبرت ديگران باشد)

گفتار پنجم ـ ترك امر به معروف و نهي از منكر
از آنجا كه اين دو فريضه بر مسلمانان واجبند، طبعاً ترك آنها نيز حرام است. در روايت‌ها و احاديثي كه از نظر گذشت، مذموم بودن ترك اين فريضه به خوبي مستفاد مي‌گردد؛ بويژه روايت‌هاي مربوط به گفتار و جواب امر به معروف و نهي از منكر و ديگر مباحث گذشته و آتي كه به دنبال خواهد آمد. در اينجا دسته ديگري از كلمات و سخنان وارد شده از حضرت امير عليه‌السلام، را ارائه مي‌نماييم كه بيشتر اختصاص دارند به ترك امر به معروف و نهي از منكر، آثار مترتب بر اين ترك و همچنين علل و عواملي كه انسان‌ها را وادار به ترك اين فريضه مي‌نمايد. لذا اين بحث را در دو قسمت بيان مي‌كنيم.

الف ـ آثار ترك امر به معروف و نهي از منكر:
1) «اذا لم يأمروا بالمعروف و لم ينهوا عن‌المنكر، لم يتبعوا الاخيار من اهل بيتي:[56] هر كه مردم به معروف و نهي از منكر نكنند، در آن هنگام است كه از نيكان و برگزيدگان اهل‌ بيت من پيروي نمي‌شود». بزرگ‌ترين خطر و ضرري كه در اثر ترك امر به معروف و نهي از منكر متوجه جامعه اسلامي مي‌شود، اين است كه مسلمانان از نيكان اهل ‌بيت تبعيت و پيروي نمي‌كنند و در عوض تابع نا‌اهلان و فاسدان خواهند گرديد. بنابراين، يكي از آثار سوء ترك اين فريضه، گمراهي و ضلالت است كه گرفتار جامعه مي‌شود؛ چرا كه دنباله‌رو هاديان و راهنمايان معصوم و امين نگرديده و زمام ام

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.