مباني،آثار و آسيب هاي فرهنگ جهاد و شهادت از ديدگاه حضرت امام خميني (ره)

۱۵۶ بازديد

مباني،آثار و آسيب هاي فرهنگ جهاد و شهادت از ديدگاه حضرت امام خميني (ره)-مقالات فرهنگ ايثار وشهادت-پوسترشهيد محمد علي دولت آبادي

مقالات فرهنگ ايثاروشهادت

مباني،آثار و آسيب هاي فرهنگ جهاد و شهادت از ديدگاه حضرت امام خميني (ره)

چكيده
پيش فرض مقاله پيشرو اين است كه حضرت امام از جهت تئوري و عمل از پيشتازان فرهنگ جهاد و شهادت مي باشد.اين مقاله در پي بررسي مباني جهان شناسي،انسان شناسي،فقهي جهاد وشهادت در انديشه امام از يك سو،تاثير آن در همبستگي و نشاط اجتماعي از سوي ديگر و غايت آن از سوي سوم مي باشد. و به.جهان شناسي فرهنگ جهاد، توحيدي« ازاوئي و سوي اوئي» است. مجاهد در سفرچهارم از مراحل سلوك الي الله است، با انجام تكليف اجتماعي و تاريخي راه بازگشت بشر به سوي خدا را باز مي كند. فرهنگ جهاد ،از نظر هستي شناختي صعود الي الله ،سير راه از ملك به ملكوت از نظر طبيعت به مقام قرب و نيل به «عند ربهم يرزقون »است ،از انسان شناختي بازگشت به فطرت اصيل واز نظر فقهي انجام تكليف الهي است. فطرت اصيل انسان، حق خواه و حقيقت جو است.انسان راه وصول به خير مطلق را از طريق فطرت مي پيمايد . امام خطابات شرعي را به خطابات قانوني و خطابات شخصي تقسيم مي كند .تنجز و فعليت يافتن دومي مشروط به شرايطي مثل علم،قدرت است.حديث رفع قلم شامل اين نوع خطاب است ،اما خطابات قانوني به هيچ شرطي مشروط نيست .همه مكلف به انجام آن هستند و اگر نتوانستند معذورند نه بدون تكليف .جهاد در راه خدا از تكاليف نوع دوم است.بنابراين اگر جهاد واجب باشد و كساني قادر به انجام آن باشند و حضور پيدا نكنند،مقصر خواهند بود.مبارزه با ظلم و طاغوت و فساد اجتماعي،سياسي،اقتصادي و ...داخلي ومبارزه با تهاجم بيگانگان،مجاهده براي تاسيس حاكميت الله و اجراي احكام الهي،تكليف شرعي هستند نه ايثار اخلاقي.

لطفا براي مشاهده كامل مقاله، به ادامه مطلب برويد!!!!!!

 

مباني،آثار و آسيب هاي فرهنگ جهاد و شهادت از ديدگاه حضرت امام خميني (ره)

چكيده
پيش فرض مقاله پيشرو اين است كه حضرت امام از جهت تئوري و عمل از پيشتازان فرهنگ جهاد و شهادت مي باشد.اين مقاله در پي بررسي مباني جهان شناسي،انسان شناسي،فقهي جهاد وشهادت در انديشه امام از يك سو،تاثير آن در همبستگي و نشاط اجتماعي از سوي ديگر و غايت آن از سوي سوم مي باشد. و به.جهان شناسي فرهنگ جهاد، توحيدي« ازاوئي و سوي اوئي» است. مجاهد در سفرچهارم از مراحل سلوك الي الله است، با انجام تكليف اجتماعي و تاريخي راه بازگشت بشر به سوي خدا را باز مي كند. فرهنگ جهاد ،از نظر هستي شناختي صعود الي الله ،سير راه از ملك به ملكوت از نظر طبيعت به مقام قرب و نيل به «عند ربهم يرزقون »است ،از انسان شناختي بازگشت به فطرت اصيل واز نظر فقهي انجام تكليف الهي است. فطرت اصيل انسان، حق خواه و حقيقت جو است.انسان راه وصول به خير مطلق را از طريق فطرت مي پيمايد . امام خطابات شرعي را به خطابات قانوني و خطابات شخصي تقسيم مي كند .تنجز و فعليت يافتن دومي مشروط به شرايطي مثل علم،قدرت است.حديث رفع قلم شامل اين نوع خطاب است ،اما خطابات قانوني به هيچ شرطي مشروط نيست .همه مكلف به انجام آن هستند و اگر نتوانستند معذورند نه بدون تكليف .جهاد در راه خدا از تكاليف نوع دوم است.بنابراين اگر جهاد واجب باشد و كساني قادر به انجام آن باشند و حضور پيدا نكنند،مقصر خواهند بود.مبارزه با ظلم و طاغوت و فساد اجتماعي،سياسي،اقتصادي و ...داخلي ومبارزه با تهاجم بيگانگان،مجاهده براي تاسيس حاكميت الله و اجراي احكام الهي،تكليف شرعي هستند نه ايثار اخلاقي.
1- مقدمه
فرهنگ 1 جهاد 2 ميراث مجاهداني است كه نه تنها از همه جلوه هاي فريبنده دنيا مي گذرند،بلكه آگاهانه در راه خدا با تمام وجود(مال،جان) اطاعت امر حق و ولي او نموده و عمل به تكليف مي كنند . اين فرهنگ مبدا تحول هويت ايراني و تبلورارزش هاي اسلامي است.فرهنگ جهاد سرمايه حركت بسوي «پيشرفت» و«عدالت » به حساب مي آيد.عشق،عقل،علم،تدبيروتحمل در فرهنگ جهاد جمع شده و سرمايه اجتماعي توسعه بومي و پايدار را تشكيل مي دهد .فرهنگ جهاد عامل پيروزي انقلاب اسلامي و بقاي نظام جمهوري اسلامي مي باشد .اين فرهنگ كارآمدي خود را در دوران انقلاب و هشت سال دفاع مقدس به اثبات رسانده است .از اين رو مي تواند چارچوبي جامع براي حل مسائل مختلف كشور به شمار آيد. ارزش ها و باورهاي نهفته در اين گنجينه بزرگ معنوي كه يادگار مجاهدت هاي ميليون ها مردان و زنان فداكار اين مرز و بوم بوده و به خون ده ها هزار شهيد مزين شده است، مي تواند به مثابه موهبتي الهي چراغ هدايت جامعه اسلامي باشد.ترويج ارزش هاي آن در جامعه، گسترش ضابطه مندي،قانون گرايي،ازخودگذشتكي ،آزادمنشي ومبارزه باانانيت ها در زندگي فردي و اجتماعي است . فرهنگ جهاد بشارت دهنده وحدت در ميان تمام آحاد جامعه است و يادآور اين مطلب است كه اختلاف دست يابي به جامعه اي پيشرفته و عادلانه را ناممكن مي سازد. پاسداشت اين سرمايه با عمل به ارزش هاي آن بدست مي آيد . مهمترين اركان اين فرهنگ خدامحوري)باور(،اخلاص وتقوا) ارزش (وعمل به تكليف )رفتار مي باشد.
مسئله تحقيق رابطه مباني نظري،ارزشها و رفتارها با وفاق و افتراق اجتماعي و نوع تصور ذهني و عيني گروههاي اجتماعي است . سئوالات تحقيق عبارتند از اين كه،امام چگونه توانست هزينه فرايند انقلاب را با توجه به ماهيت استبدادي رژيم تا دندان مسلح وگستردگي انقلاب درمقايسه با انقلاب هاي بزرگ دنيا كاهش دهد؟ بحران هايي كه بعد از انقلاب بوجود آمدند،هر يك در سقوط يك نظام سياسي كافي بود،چگونه با كمترين هزينه مديريت شدند؟جنگ تمام عيار هشت ساله با توجه به كمي عده وعده چگونه اداره شد؟ وچگونه به پيروزي رسيد؟فرض مقاله اين است كه؛فرهنگ جهاد پشتوانه اصلي بر اندازي نظام ديكتاتوري پهلوي و پيروزي انقلاب اسلامي، تاسيس جمهوري اسلامي واداره هشت سال جنگ تحميلي ودفاع مقدس و بزرگترين سرمايه معنوي و اجتماعي در حل بحران هاي گونه گون بعد از پيروزي انقلاب اسلامي بوده است.تذكر چند نكته در مقدمه براي فهم بهتر كمك خواهد كرد:
1- ايثار مقدم شمردن ديگران بر خود است و در برابر خود خواهي 3 و خودگرايي 4 قرار مي گيرد(ساروخاني 1370 ص 221 ).جهاد در راه خدا عمل به تكليف است ،براي مجاهد جز خدا ديگري مطرح نيست كه مقدم داشتن مفهوم داشته باشد. از اين رو در عنوان مقاله ...« فرهنگ جهاد»... اخذ شده است نه ايثار.
2- ايثار يك امر اخلاقي است،ايثارگر كسي را نسبت به خود ترجيح قايل شده و اورا مقدم مي دارد و خود را از يك بهره اي محروم مي كند «قدمه و فضّله» (طريحي 1367 ماده اثر)،در حالي كه مجاهد ضمن عمل به تكليف در بدست آوردن امتيازات به ديگران سرعت و سبقت مي گيرد.
3- منظور از جهاد در اين مقاله هرگونه تلاش در جهت تحقق آرمانها ومقاصد الهي است.چه از طريق فراهم آوردن زمينه ها و عوامل تحقق آنها و چه از طريق رفع موانع.چه از طريق تقديم جان،مال،فرزند،حيثيت و آبرو،وچه از دست دادن منافع و امتيازات اجتماعي - سياسي و تمام مظاهر مادي، چه در ميدان جنگ و چه در ميادين ديگر، مهم انجام تكليف، بسته به موقعيت مي باشد.تكليف را خدا و ولي زمان مشخص مي كند نه احساس دروني يا منافع افراد.
4- فرهنگ مجموعه اي از معارف ،عقايد،ارزش ها،اخلاق،قوانين،آداب و سنن و...است كه فرد در جامعه بدست مي آ ورد و در قبال ان متعهد است (روح الاميني 1368: 17). فرهنگ مجموعه نگرش ها ، ارزش ها رفتارهاي مشترك ميان مردم است و از نسلي به نسلي منتقل مي شود .با توجه به اين تعريف مي توان گفت ؛فرهنگ جهاد و شهادت مجموعه اي از باورها)خدامحوري(،ارزش هاي الهي )اخلاص و تقوا (وشيوه هاي رفتاري وضوابطي است كه فرد در جامعه اسلامي انجام مي دهد(تكليف)و در واقع جهاد و شهادت ايفاي تعهدات در قبال آنها مي باشد .بنابراين اتخاذ فرهنگ در عنوان مقاله مناسب و هدفمند است .دراين مقاله به مباني،آثارو چالشها و آسيب هاي آن از ديدگاه امام مي پردازيم.
2- مباني
1-2 جهان شناختي ؛ فرهنگ جهاد از نظر جهان شناختي ،جهان شناسي هاي ماترياليستي وفلسفي را پشت سر گذاشته و به حريم كبريائي« انا لله وانا اليه راجعون»واردگشته است. ما از خدا هستيم و به سوي او باز مي گرديم. چطور آمدن و چطور بودن و چطور بازگشتن مهترين سوالات اين جهان بيني هستند.هويت اصيل انساني تنها در صورتي تجلي مي يابد كه انسان در خدمت حق تعالي،خلق خدا، مجاهده در راه خدا و صراط مستقيم باشد. انحراف ازصراط مستقيم«مغضوب عليهم» و« ضالّين » و شقاوت است.راه مستقيم، راه كمال و سعادت است.ملتي كه اين راه را طي كند سعادتمند مي باشد( صحيفه امام؛ ج 8،ص 327-329 ) مجاهدان پويندگان صراط مستقيم هستند كه صراط اسلام ،صراط انسانيت، صراط كمال و راه به سوي خداست. راه مستقيم،راه جانبازي براي اسلام،عدالت اسلامي است. صراط مستقيم، راه آنهايي است كه خداوند سلوك و حفاظت آن را به آنها منت گذاشته است«همه ما و همه ملت بايد پاسدار اسلام و قرآن كريم باشد) » صحيفه امام؛ ج 12 ، ص (355پيروزي سالكين راه خدا مرهون خلوص نيت آنان، ايمان سرشار و عز م استوارشان است.انساني كه اسير جهان بيني مادي است.كسي كه جهان را محدود به عالم طبيعت با همه عظمت آن مي داند ،جهاد و شهادت در نزد او مفهوم پيدا نمي كند. امام مي فرمايد:« من نمي توانم باور كنم كه كسي مبادي معنوي نداشته باشد و براي مردم كوشش كند .من اصلاَ باورم نمي ايد،اينهايي كه خدا قائلند،آنهايي كه جزا قائلند،آنهايي كه عطا قائلند،اينها تعقل دارد كه يك كسي جان خودش را بدهد يك جان بالاتر بگيرد... اما آن كسي كه اين مبادي را ندارد يا بسيار احمق است يا دروغ است مطلب .من مي گويم دروغ است مطلب ،تعميه است .اينكه من براي مردم، براي توده دارم زحمت مي كشم» (تبيان ،دفتر يازدهم 18 ).جهاد و شهادت تفسيرمسير از ملك تا ملكوت است .بنابراين جهان بيني فرهنگ جهاد و شهادت ، توحيدي است.جهاد و شهادت بازگشت عالم طبيعت به غيب و تجلي غيب است.
2-2 انسان شناختي ؛ انسان ابعاد مختلف وجودي دارد.مسئله فطرت يكي از اساسي ترين آنها است.امام با استناد به آيه 30 سوره مباركه روم فطرت را جميع معارف حق مي داند كه خداوندانسانهارا بر آنها آفريده است .در امور فطري همه مشترك است،چون فطرت از لوازم وجود در اصل خلقت انسان است. امور فطري اختصاص به طائفه اي ندارد.« فطرالناس عليها» قابل تغييروتبدل نيست «لا تبديل لخلق الله » انسانها خيال مي كنند كه با هم اختلاف دارند. احكام ولوازم فطرت مثل خودفطرت ازبديهيات مي باشد«ولكن اكثر الناس لا يعلمون»حريت،تسليم در برابر سلطان عادل وعدالتخواهي ازامور فطري هستند.(چهل حديث ،صص180-182 ،جنود،صص101،98،92و 227)انسان داراي دو نوع فطرت، اصلي و فرعي است. عشق به كمال مطلق ، فطرت اصلي استقلالي است و تنفراز نقص، فطرت فرعي است.انسان با يكي ازما سوي منقطع وبا ديگري به جمال وجميل واصل مي شود)جنود،ص303 (احكام شريعت مربوط به فطرت و براي خلاصي فطرت از حجاب ظلمت طبيعت است . عامل انحراف انسان ازفطرت،دلبستگي به دنيا،اختلاف محيط ها وعادات است. همه درجستجوي كمال هستند،اما درتشخيص مصاديق كمال مطلق،اشتباه مي كند )جنودعقل وجهل ص80 (فطرت انسان را درراه حق و حقيقت قرارمي دهد. انسان راه وصول به خير مطلق وجمال مطلق را از طريق فطرت مي پيمايد.اگرخودبيني و خود خواهي ازبين برود،انسان حق پذير مي گردد. اگر فطرت اصلي انسان از تصرف ابليس محفوظ بماند،تعليمات قرآن شريف وانبياء عظام واوليا كرام دراوجلوه مي كند (جنودعقل وجهل ص 115). جهاد در راه خدا،بازگشت به فطرت اصيل است.اين تحول انسان را از ملك به ملكوت، از طبيعت به مقام قرب و «عند ربهم يرزقون» نايل مي كند،يك شبه ره صد ساله طي مي نمايد.مجاهد با نثار جان ،مال،فرزند و عيال،چشمش به جمال الهي روشن مي گردد.
«آن كس كه تو را شناخت جان را چه كند
فرزند وعيال وخان ومان را چه كند
ديوانه كني هر دو جهانش بخشي
ديوانه تو هر دو جهان را چه كند»
در اين نوع انسان شناسي است كه سرود «شهادت هنر مردان خدا است» طنين انداز مي گردد .شهيد شمع محفل دوستان وبشريت مي شود . شهداء در قهقهه مستانه شان و در شادي وصولشان از نفوس مطمئنه اي مي شوندكه خطاب فَادخُلي في عبادي و ادخُلي جنَّت ي پروردگارشامل حالشان مي گردد. شهادت طلبي و فوز عظيم دانستن آن يك تحول انسان شناختي است.پيشرفت مسلمين در صدر اسلام مرهون فرهنگ جهادوشهادت بود.شهادت طلبي ،خود را به حلقوم مرگ انداختن براي نجات اسلام وكشوراسلامي است(صحيفه امام ج 25:16 )
شهادت و شهادت طلبي يك عمل آگاهانه،خالصانه،خدامحورانه است.شهيد جز خدا از هيچ كس توقعي ندارد ،پس هر كشته شدني شهادت وهر كشته اي شهيد نيست .مقوم شهادت فنا في الله شدن است.عشق به مرگ و شهادت يك تحول جدي دروني انسان شناختي است.امام راه علاج رهايي از قيد استبداد و ديكتاتوري داخلي و نفوذ و تسلط بيگانگان را متحول شدن مردم مي داند،اين تحول در گرو توجه به اسلام است.اسلام انسان را از عشرتكده ها به ميدان مبارزه ومجاهده مي كشاند(صحيفه امام،ج17: 227) رمز پيروزي ملت ها آرزوي« شهادت» است.( صحيفه امام ج6 صص502-503) انسان در فطرت خود سعادتمند آفريده شده است. شهادت راه سعادت و بازگشت به فطرت اصلي است. فرياد «اقتلوني اقتلوني يا ثقات ان في قتلي حياتا في حيات) »سروش،ص 499( فرياد انسان سرمست سبوي ديدار يار است .شهيد در خون خويش مي غلتد ونعره مستانه مي زند . همه عوامل زبوني، حقارت، سستي، خود باختگي ازاو مي گريزند و به شكوهي پايدار و غروري ماندگار دست مي يابد .آنان كه هستي خويش را براي وصال دوست، مهيا كرده اند، از دام هاي منيت رهيده و شيطان را در بند كشيده و او را به يأس كشانده اند(مطهري،قيام وانقلاب مهدي، ص 84 ).شهادت امتيازي است كه خداوند به انسان هاي لايق و شايسته اعطا مي كند.اين شايستگي از طريق انجام تكليف الهي حاصل مي گردد «سعادت را آنها بردند كه تكليف خودشان را ادا كردند- چه درحبس، چه در زير شكنجه، و چه بيرون از حبس» (صحيفه امام ج 10 ص 440 )آنها كه عمل به تكليف نكردند چه؟ انسان تعجب مي كند از كساني كه قاعدين دوران بودند،امروز مجاهد شده اند و از خود سوال مي كند :اينها كه عمل به تكليف نكردند،آيا سخنان امام را هم نشيده اند؟خطاب مجاهدان به ايثارگر يا مجاز است يا فرار از چون مجاهد و شهيد امتياز حهاد و شهادت را بدست مي آورد در حاليكه ايثارگر چيزي را از دست مي دهد.
مجاهده در مكتب اسلام فروش جان ناقابل خويش به خداوند عزيز و اعتلاي انسان است . شهيد با خون خود به هستي خويش، ارزش و جاودانگي مي بخشد . خون شهيد براي هميشه در رگ هاي اجتماع مي جهد. پيامبر اكرم(ص)فرمود : «فَوقَ كُلِّ ذي بِرٍّ بِرّ حتَّي يقتَلَ الرَّجلُ في سبِيلِ اللَّه فَاذَا قُتلَ في سبِيلِ اللَّه فَلَيس فَوقَه بِر» (كافي، ج 2ص)348 بالاترازهرنيكويي، نيكويي ديگري است ، تا آنگاه كه انسان در راه خدا كشته شود ، وقتي كشته شد ، بالاتر ازآن نيكويي نيست . نيز فرمود : «اجود النَّاسِ من جاد بِنَفسه و ماله في سبِيلِ اللَّه تَعالَي» ( نوري، 11 ص8 )بخشنده ترين مردم، كسي است كه جان و مال خويش را درراه خدا ،ببخشد . شهيد عاشق خدا است. علي(ع) فرمود: به خدا كه با مردن،چيزي به سر وقت من نيامد كه آن را نپسندم و نه چيزي پديد گردد كه آن را نشناسم، بلكه چون جوينده آب به شب هنگام بودم كه ناگهان به آب رسد(شهيدي، ص 284 ). حال شهيد فوق حالات عارف در شعر حافظ است كه مي گويد:
«دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند/ اندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند
چه مبارك سحري بود وچه فرخنده شبي/ آن شبِ قدر كه اين تازه براتم دادند»
(حافظ ص 114 )
امام خانواده هاي شهدا را مشعلداران راه اوليا،جانبازان را چراغ هدايت، اسرا را سرود آزادي ،مفقودين را محور درياي بيكران خداوند توصيف مي كند وعظمت شهدا را غير قابل توصيف مي داند.«شهدا شمع محفل دوستانند. شهدا در قهقهه مستانه شان و در شادي وصولشان عند ربهِم يرزقون اند؛» و «از نفوس مطمئنه اي» هستند كه مورد خطاب فَادخُلي في عبادي و ادخُلي جنَّتي پروردگارند. اينجا صحبت عشق است و عشق؛ و قلم درترسيمش برخود مي شكافد) « صحيفه امام ج 21 ص147 (كلام امام بسيار پر معني است ؛ شهدا شمع محفل دوستان است نه اغيار.شهدا نورهدايت رهروان شان هستند،نه آنها كه ديروز جنازه شهدا را با انگشت نشانه مي رفتند و امروز خون آنها را مصادره مي كنند.آنها كه به دليل مملو بودن دماغشان از گنداب ماديت ،روي ازعطر مجاهدان بر مي تافتند.عشق يكي از عناصر اصلي فرهنگ جهاد است. يكي ازعلائم عشق آن است كه محب آنچه را محبوب مي پسندد ،بپسندد. پدر مجنون اورا به زيارت خانه خدا برد تا شايد از عشق ليلي دست بر دارد،ولي مجنون چون حلقه در به گرفت چنين سرود:
«در حلقه عشق جان فروشم بي حلقه او مباد گوشم .
گويند ز عشق كن جدائي كاين نيست طريق آشنايي
گويند كه خو،زعشق واكن ليلي طلبي زدل رها كن .
يارب تو مرا زياده ميلي هر لحظه بده به روي ليلي
از عمر من آنچه هست بر جا يبستان و به عمر ليلي افزاي
گرچه شده ام چو مويش از غم يك موي نخواهم از سرش كم »
(نطامي،ليلي ومجنون، 80-81 )
امام تقديراز عمل رزمندگان را به دليل بذل خالصانه بزرگترين سرمايه خود(جان) فقط در عهده اولياي خدا و الهام گرفتگان از خدا مي داند . آنچه در نزد خدا ارزش دارد،عمل از روي اخلاص است .آنچه اهميت دارد«علي حبه» (سوره انسان: 8) است . صورت عمل انسان مخلص با غير آن، يكي است، لكن محتوا دوتا است، ميزان محتواي عمل است، نه صورت عمل. شمشير علي بن ابي طالب- سلام اللَّه عليه- و ديگران فرقي ندارد، ارزش درمرتبه اخلاص اواست.اين مرتبه اخلاص است كه يك ضربت را با عبادت ثقلين، عبادت جن و انس برابر بلكه افضل مي كند(صحيفه امام ج 16 ص 197 ) .غربيان و شرقيان و غربزدگان و شرق زدگان بعد معنوي و روح عرفاني و الهي اين فداكاريها را نمي توانند توجيه و تحليل كنند؟ اينجا عمل و جسارت مطرح نيست؛ انگيزه و روح آن مطرح است. عشق به محبوب حقيقي،همه چيز را محو مي كند و هر انگيزه اي غيرازعشق به او را مي سوزاند . جز در طبقه اولياي الهي و تربيت شدگان مكتب آنان ،در كدام جنگ و نهضت ، در طول زمان و سراسر خلقت، فداكاراني مانند ايران وجود دارند. در كجا، چون مادران و پدران و همسران و خواهران و برادران و ساير بستگان اينان را سراغ داريد كه پس از چند قرباني باز براي قرباني ديگر فرزندان خود پيشقدم مي شوند. اين مكتب قرآن و اسلام راستين است؛ و اينان فرزندان اين قرآن و اين مكتب هستند(صحيفه امام ج 18 ص) 333
3-2 فقهي ؛ تكاليف الهي از ديدگاه امام دو دسته اند؛تكاليف شخصي ( خطاب شخصي) و تكاليف عمومي (قانوني).ابتدا به معيارهاي اين دو اصطلاح مي پردازم:خطاب شخصي ويژگيها و نشانه هايي از اين دست دارد:همواره روشن و جزئي است.آگاهي و توانايي مكلف برانجام و يا ترك آن شرط اساسي است.مخاطب, بايد برانگيزانده شود.هر خطابي كه اين ويژگيها را داشته باشد،خطاب شخصي است.خطابهاي قانوني و كلي با اين نشانه ها شناخته مي شوند: مخاطب، همه كساني هستند كه اين خطاب به آنان مي رسد. محدود به زمان و مكان و افراد خاصي نيست . در اين گونه خطاب،توانايي و آگاهي مخاطبان شرط صدور خطاب نيست . لازم نيست همگان از اين گونه خطاب برانگيزانده شوند.در يك سخن كلي مي توان گفت: در خطابهاي شخصي به تعداد مخاطبان,خطابي مستقل و جداگانه وجود دارد,ولي در خطابهاي قانوني, خطاب يكي و مخاطبها فراوان است (مناهج الوصول , امام خم يني ج 2 ص 27 ) .در امرهاي قانوني و كلي هدف قانونگزاري است. طبيعي است گروهي به اين قانون گردن نهند و گروهي گردن فرازي كنند. درهر صورت اين گونه امر و خطاب لغو و بيهوده نخواهد بود(مناهج، همان / 60 .) . قانون براي عالم و جاهل،تونمند وعاجز برابر است ولي دستورات شخصي وابسته به آنها مي باشد .
مبناي فقهي فرهنگ جهاد همين ديدگاه اصولي امام در بحث خطابات قانوني است.بر اساس اين نوآوري همه مكلف به مبارزه وجهاد در راه خدا واجراي احكام خدا هستند. همه مكلف به مبارزه با طاغوت وحكومت هاي غير الهي هستند.همه بايد بر اساس قدر مقدور،اهم ومهم،مصالح اسلام ومسلمين ومملكت اسلامي اقدام كنند،درغير اين صورت موآخذه خواهند شد.اگر قادر به انجام هيچ كاري نباشند معذورند نه اينكه تكليف از آنها برداشته شود.تحقق اين فرهنگ كه بر آمده از خطابات عمومي الهي است،مستلزم شجاعت و صبوري، ايثار وپايداري ، مبارزه با نفس(جهاد اكبر)،مبارزه با رژيم هاي استبدادي و ديكتاتوري واستقامت در برابرقدرت هاي شرق وغرب است. امام اين گونه مي ستايد :«صلوات و سلام بر بازماندگان شجاع و صبور شهدا و بر بندگان شايسته پروردگار،سلام بر ملت عظيم الشأن ايران كه همچون سدي عظيم در مقابل ابرقدرتان شرق و غرب استقامت كردند» (صحيفه امام ج 16 ص 246 ) شهيد چمران بعد ازذكر فجايع دشمن وبيان رشادت ها و دلاورمرديهاي رزمندگان اسلام در پاوه، اين گونه با خدا سخن مي گويد:«اي خداي بزرگ تو به من آن شجاعت رادادي كه سينه سپر بلا كنم و به استقبال شهادت بروم،و آن چنان در دل توطئه گران ايجاد رعب و وحشت كنم كه به محض شنيدن اسم من مثل مور ملخ بگريزند و از رودرروئي با من بپرهيزند» (چمران،ص108) انجام اين تكليف در سايه وحدت و همبستگي ممكن است.اتحاد ازخدا گرايي ، اختلاف و نزاع از باطن خود انسان وهواهاي نفساني بوجود مي آيد.پيروزيها در اثر انسجام تمام قوا با نقشه واحد و فكر واحد نصيب مي شود. حفظ انسجام و وحدت ضروري وتزلزل در اين امر الهي از بزرگترين اسباب شكست و از هم پاشيدگي است.فرهنگ جهاد برآمده ازوحدت همه مردم درانقلاب و بنيانگذاري نظام جمهوري اسلامي بود. وحدت عامل همدلي ودلگرمي مجاهدان است.زنان و مردان،شهري وروستائي و عشاير وخانواده ها فداكارانه مشاركت كردند. امام اين گونه از آنها تجليل مي كند:«درود اولياي حق در طول تاريخ بر رزمندگان راه هدف؛ از ارتش و سپاه و بسيج و ديگر فداكاران قواي مسلح نظامي و انتظامي و عشايري و مردمي، و آفرين بر مادران و پدران متعهدي كه چنين فرزندان سلحشور وعاشقي را دردامن پربركت خود تربيت نمودند» (صحيفه امام ج 16 ص 202، (246
قرآن كريم يكي از ويژگي هاي برجسته انسان هاي مؤمن را حضور در عرصه رقابت سازنده و مفيد معرفي مي كند. مسير مسابقه «صراط مستقيم» مسافت از ملك تا ملكوت وجايزه مسابقه غفران ورضايت الهي است.مثل همه مسابقه ها اول سرعت مي گيرند ، «اولئك يسارِعونَ في الخَيرات)»مؤمنون /61) سپس سبقت مي جويند «فَاستَبِقُوا الخَيرات» ، (مائده/48 ) مسابقه براي طلب مغفرت و جلب رضايت خدا صورت مي گيرد «سابِقُوا الي مغفرَه من ربكُم» (حديد/21)قرآن كريم مسابقه و رقابت سالم را ارج مي نهند « و السابِقُونَ السابِقُونَ، اولئك المقَرَّبون »(واقعه/ 10-11) و پيشگامان پيشگامند، آنها مقرّبانند! حال كه انسان ناگزير از رقابت است، بدون ترديد يكي از زمينه هاي مسابقه جهان ، برداشتن موانع رشد و تكامل معنوي جامعه است و آن نيازمند فداكاري ، از خود گذشتگي و ايثار جان و مال و آمادگي براي استقبال از جهاد و شهادت است . انسان در ميدان مبارزه حق و باطل براي دفاع از آرمان هاي اصيل معنوي ، كه بالاترين درجه خير و نيكي است سرعت مي گيرد و براي درك شهادت و مغفرت ورحمت الهي ازهمديگر سبقت مي جويد.همه سرعت كنندگان ورقابت كنندگان راه خدا برنده هستند.اين مسابقه بازنده ندارد ،كشته شود يا بكشد پيروز است .« احدي الحسنيين »حضور دائمي و خستگي ناپذيرمردم درصحنه ها، و آمادگي و فداكاريهاي خالصانه آنها درطول سالهاي پرفرازونشيب انقلاب وهشت سال دفاع مقدس آنها را در مقابل رژيم تا دندان مسلح ومورد حمايت مستكبران و عراق مورد تاييد نظامي، انساني،امنيتي واطلاعاتي غرب وشرق وكشورهاي منطقه به پيروزي رساند. حضور دائمي بود كه مهر افتحار بر پيشاني ملت ايران در عرصه داخلي وبين المللي زد ولكه ننگ جنگ هاي ايران وروس را در قرن 19 وپيمان هاي تركمانچاي وگلستان را پاك كرد.
3- نقش
مهمترين نقش جهاد و شهادت حفظ و تقويت ارزشها ي الهي – انساني است.در نظام توحيدي ،حاكميت الهي ارزش است و جهاد در ميادين مختلف براي تحقق آن هنجار است.منشاء ارزشها نظام باورها و منشاء هنجارها نظام ارزشها مي باشد.ارزشها نگرش انسان ها را درباره خوبي، بدي، مطلوبيت وعدم مطلوبيت امور مادي و ماوراء مادي تعيين مي كند.قواعد و هنجارها ناظر براعمالي هستند كه براي دستيابي به آن ارزشها بكار مي روند. لكن كشته شدن در راه خدا ارزش – هنجار است.از حيث اينكه لقاء الله است، ارزش مي باشد و از حيث اينكه جهاد شيوه نيل به لقاي خداوند است، هنجار است.ارزشها سازه هاي جامعه هستند (منشاءالهي داشته باشند يا انساني)از ديدگاه جامعه شناختي نظام ارزشي جامعه اساس كنش و كاركرد جامعه را تشكيل مي دهد.بدون آن جامعه را هرج مرج مي گيرد.نظام ارزشي جامعه الگوهايي را بوجود مي آورند كه يكپارچگي اجتماعي را حفظ مي كند.نظام ارزشي جامعه پاره ارزشها و ارزش هاي خاص را سامان مي دهد(چيتامبار1373: 199-200) بنابراين جهاد وشهادت به عنوان ارزش -هنجارمنشاء همبستگي اجتماعي و شكل گيري تصور جمعي و تشكيل سرمايه اجتماعي است.جهاد حافظ ارزشهاي مشترك و آنها عامل بقا و حيات جامعه هستند.جهاد خودباوري و هويت ديني و جمعي را شكل مي دهد.نمادهاي جهاد(شخصيت ها،مراسم،مساجد وساير نمادها) عامل همبستگي اجتماعي هستند.
4- غايت
جهاد وشهادت غايات واهداف مختلف دارد؛يكم،هدف سياسي آن،درهم كوبيدن دستگاه ستم وبرپائي حاكميت الله مي باشد.جهاد روحيه ظلم ستيزي،عدالت طلبي،سلطه گريزي و سلطه ستيزي را در بين اقشار مختلف ،خصوصاّ جوانان ايجاد مي كند. امام درتجليل از شهيدان و رزمندگان فرمود: « با قدرت الهي دست تبهكاران داخلي و خارجي را از تجاوز به ميهن اسلامي قطع كردند» (صحيفه امام ج 16: 246) ايشان در تجليل از شهيدان پانزده خرداد آنها را با شهداي كربلا مقايسه كرد وفرمود:« محرم چه ماه پر غائله اي،و چه ماه خوني،وچه ماه حماسه آفريني .ماهي كه دستگاه شاهنشاهي بني اميه را درهم كوبيد، وماهي كه رژيم شاهنشاهي 2500 ساله جنايتكاران را درهم پيچيد»(صحيفه امام ج 8ص51) جهاد و شهادت فرقان حق وباطل،دستگاه ديكتاتوري ونظام عدل،ايمان ونفاق است«شهادت سيد مظلومان وهواخواهان قرآن در عاشورا،سر آغاززندگي جاويد اسلام وحيات ابدي قرآن كريم بود، آن شهادت مظلومانه و اسارت آل الله تخت وتاج يزيديان را كه با اسم اسلام اساس وحي را به خيال خام خود مي خواستند محو كنند، براي هميشه به باد فنا سپرد وآن جريان ،سفيانيان را از صحنه تاريخ به كنار زد، اين شهادت دلاورانه ملت مظلوم ايران تخت وتاج پهلويان وجريان پهلوي صفتان را كه با اسم اسلام مي خواستند اسلام را از صحنه خارج نمايند وافكار غرب ونشخوار آمريكا را جانشين وحي كنند،از تاريخ ايران بيرون راند.در حقيقت دستاورد 15 خرداد 42 پيروزي 22 بهمن 57 بود (صحيفه امام ج 14 ص 403 )امام قيام پانزده خرداد 42 را پرتوي از قيام عاشورا و از ثمرات بي شمار ثارالله،انقلاب اسلامي ايران را از ثمرات قيام پانزده خرداد وانقلاب اسلامي را مقدمه وقوع جنبش عظيم مستضعفان وستمديدگان عالم براي تحقق آرمان بزرگ قرآني وحاكميت صالحان ومتقيان وشكست نهائي بساط مستكبران جهان دانسته واز قدرت الهي بعيد نمي داند كه «آفاق را به جلوه الهي ولي الله الاعظم صاحب العصر ارواحنا له الفداء روشن فرمايد وپرچم توحيد وعدالت الهي رادر عالم بر فراز كاخ هاي سپيد وسرخ مراكز ظلم والحادوشرك به اهتزاز در آورد «وما ذلك علي الله بعزيز) » ابراهيم: 20) (صحيفه امام ج 17 ص 480-484)
دوم،حفظ نظام اسلامي و تقويت«مكتب اخلاص و ايثار، جمهوري اسلامي را بيمه كرد» (صحيفه امام ج 16،197)جهاد و شهادت دوعنصردر حفظ، تداوم و تقويت مكتب حيات بخش اسلام در طول تاريخ بوده است.دركلام منسوب به سيد الشهدا(ع) آمده :«ان كان دين محمد لا يبقي الا بقتلي فياسيوف خذيني» اگر دين خدا باقي نمي ماند مگربا كشته شدن من،پس اي شمشيرها مرا دريابيد.امام فرق مكتب اسلام با مكتبهاي انحرافي و الحادي را ، شهادت طلبي و شهادت مي داند. خداوند دين را هم توسط فاجران وهم مومنان تاييد و تقويت مي كند، در حديث است كه »لَا يزَالُ يؤيد هذَا الدينُ بِالرَجلِ الفاجر« با مردهاي فاجر- به اراده خدا- اين دين ما تأييد مي شود. محمد رضا مرد فاجر، خواهي نخواهي اين دين به واسطه او تأييد شد؛ براي اينكه هر چه ظلم بيشتر باشد و هر چه ستمكاري بيشتر باشد، دين عدل بيشتر تأييد مي شود.دين عدل با اعمال ظالمانه ظالم تأييد مي شود. دين موسي با طغيان فرعون تأييد شد. دين رسول اكرم با طغيان ابو سفيان تأييد شد. دين اسلام با طغيان،عصيان،جور و ستم محمد رضا تأييد شد. دين خدا توسط مومنان هم تأييد مي شود .اين انقلاب و نهضت بايد زنده بماند. زنده ماندنش به اين خونريزيها و شهادت ها است . در عين حال امام كشتن انسان ها توسط جابران را نشانه ناتواني و بي.دليل اينكه عمل - منطقي آنان مي داند)صحيفه امام ج 7 ص 182-183) ظالم دين را تاييد ،قيام حق طلبان براي مبارزه با ظلم است.حهاد در راه خدا قيام عدالت خواهانه ،آزادي طلبانه و استقلال جويانه در مقابل ظلم،استبداد و وابستگي است.اين نوع قيام عامل هواخواهي ،جوشش و شكل حركت اجتماعي وهمبستگي اجتماعي و روح جمعي در مقابل ظالمان،مستبدان است.
سوم،عامل تربيت ،جهاد و شهادت مجموعه اي از باورها،ارزش ها و رفتارها است،مجاهد قائل به ما بعد اين عالم طبيعت، عالمهاي بالاتر و نورانيتر از اين عالم است. مؤمن در اين عالم در زند ان است، و بعد از شهادت از زندان بيرون مي رود.به همين دليل طالب شهادت است.آنهايي كه به خدا اعتقاد ندارند،آنها از شهادت مي ترسند. شاگردان مكتب توحيد از شهادت نمي هراسد(صحيفه امام ج 7 ص 182 ).جهاد و شهادت ، منشأ تربيت انسان مجاهد وشهيد است. پويندگي وجاودانگي او است .حقيقت وجود او را تبيين و تفسير مي كند .در فرهنگ جهاد جبهه هاي جنگ دانشگاه انسان سازي تلقي مي شود،نه هدر دادن جان. ميادين نبرد عرصه معرفت نفس و عبوديت در برابر حضرت حق مي گردد.سنگرهاي مبارزه تبديل به محراب ومسجد مي شود . مجاهد» و ما خَلَقت الجِنَّ و الانس الاَّ ليعبدونِ« (ذاريات/56) را تفسير كرده وعينيت مي بخشد »عبوديت نهايت و اوج تكامل انسان و قرب او به خدا است )« مكارم،22/387) انسان پس از گذراز گردنه هاي صعب العبور ،به محضر حضرت حق بارمي يابد و مشمول عنايت خاص او مي شود .شهيد و مجاهد اين راه را در يك لحظه طي مي كند. برخي،بسان عنكبوت خود را در تارهايي كه مي بافند،زنداني مي كنندو پيوسته كاخ هاي خيالي خود را براي صيد موجودات ضعيف زينت مي بخشند ، غافل از آنكه سست ترين خانه ها ، خانه عنكبوت است)عنكبوت/41 (اينان زنداني خويش اند. طبيعت،جامعه و تاريخ را در قالب ذهن ناتوان خويش تفسير مي كنند . اهل هجرت، حركت ، سازندگي ، ارتباط با مردم و مشاهده حقايق عالم نيستند . اما گروهي از انسان ها ، اهل حركت و هجرتند و لحظه اي آرام نمي گيرند و ايستايي و سكونت را موجب مرگ و خواري مي دانند. سرود :
»ما زنده از آنيم كه آرام نگيريم موجيم كه آرامش ما در عدم ماست«
سرمي دهند.امام به ملت و رزمندگان ايران،وعصري كه در آن قرار گرفته افتخار مي كند وبه اخلاص آنها غبطه مي خورد.اخلاص وتزكيه نفس را مهمترين وجه تمايز آنها با دشمن تلقي كرده،آنان را برندگان و ديگران را ماندگان از اين غافله مي شمارد.امام ملت ايران را در دنيا بي نظير ارزيابي مي نمايد)صحيفه امام،ج 16 ،ص199 (قسم نامه شهيد دكتر چمران روشنگر فرهنگ جهاد و شهادت است كه،بعد از آزادسازي پاوه مي سرايد.از اين زاويه همه چيزمقدس مي گردد و مصداق »ما رايت الا جميلاّ« مي شود و نشان دهنده اوج تربيت و تزكيه نفس است:
»قسم به پاوه و مقاومت بي نظيرش،و اراده آهنينش،و شهيدان خونين كفنش. قسم به كردستان و كوه هاي بلندش ودره هاي عميقش،به درد وحرمانش، به مردم فداكار و با وفايش.قسم به ايران وتاريخ پر افتخارش.قسم به اسلام ورسالت مقدس خدائي وجاودانيش.قسم به امام امت،و فرمان منقلب كننده(فرمان امام براي آزادسازي پاوه ) و معجزه آفرينش،قسم به اراده آهنينش و ايمانش و عرفانش.قسم به فرياد الله اكبر پاسداران. قسم به عرق جبين رزمندگان در زير آفتاب سوزان . قسم به سنگريزه هاي كوههاي بلند كه از زير پاي تكاوران مهاجم فرو مي ريزد . قسم به گلوله سوزان ، قسم به جسارت و فداكاري. قسم به فرياد رعد آساي دليران. قسم به هجوم صاعقه وار رزمندگان. قسم به ضجه كودكان معصوم. قسم به درد سوزان رزمندگان مجروح. قسم به خون شهيدان. قسم به اشك يتيمان. قسم به آه بيوه زنان. قسم به خون. قسم به شرف. قسم به شهادت . قسم به انقلاب. قسم به رسالت. قسم به خدا.كه تا آخرين قطره خون خود عليه دشمنان داخلي و خارجي مي جنگيم و از انقلاب مقدس اسلامي ايران و استقلال اين آب و خاك پاسداري مي كنيم،و تا استقرار حكومت حق وعدل در سرتاسرعالم وتا نابودي كامل طاغوتها وشيطانها دست از مبارزه بر نمي داريم و خداي بزرگ برآنچه مي گوييم شهيد وشاهد است) چمران،ص 139-140 (
5- چالش ها وآسيب شناسي
فرهنگ جهاد و شهادت مثل همه فرهنگها داراي چالش ها وآفات و آسيب مي باشد:
1-5 چالش ها،ناشي از مسائل اجتماعي هستند و به شرايطي اطلاق مي گردد كه قابليت تبديل شدن به فرصت و تهديد را دارد .به دو مورد از چالش هاي فرهنگ ايثار و شهادت اشاره مي شود:
1-1-5 تغييرات نسلي، و افزايش جمعيت جوان يك چالش است .اگر نهادهاي تعليم و تربيت و رسانه ها به توانند فرهنك ايثار و شهادت را به شيوه صحيح به نسلهاي بعدي انتقال دهند و در وجود آنها نهادينه نمايند به فرصت تبديل مي شود.اگر فرايند تربيت ،اجتماعي شدن و فرهنگ پذيري صحيح صورت نگيرد،شكاف هاي نسلي تبديل به شكاف نسلي ،نه تنها تهديد بلكه آسيب مي گردد.حال چند سوال مطرح مي شود:آيا نهادهاي تعليم و تربيت فرهنك ايثار و شهادت را انتقال مي دهند؟ آيا عملكرد مسئولين متناسب فرهنگ ايثار وشهادت است؟ آيا تفكر ايثار و شهادت در قاموس فكري فعلي جامعه جايگاهي دارد؟.ظاهرا گذر زمان فرسايش گر است.
2-1-5 جهاني شدن،پنج بر داشت از جهاني شدن وجود دارد:يكم؛جهاني شدن به معني بين المللي شدن 5 و صفتي براي توصيف روابط برون مرزي كشورها و توسعه مبادلات بين المللي و وابستگي متقابل، دوم؛آزادسازي 6 و فرايند برداشته شدن محدوديت ها و بوجود آوردن اقتصاد جهاني آزاد و بدون مرز و يكپارچگي اقتصادي بين المللي،سوم؛به معني جهان گستري 7 و ادغام فرهنگ هاي روي زمين در يك فرهنك انسان گرايي 8،چهارم؛به معني غربي شدن 9 و غربي كردن و يا نوگرايي 10 به شكل غربي، پنجم؛به معني قلمروزدايي 11 و تجديد شكل بندي جغرافيايي،به طوري كه فضاي اجتماعي برحسب سرزمين،فاصله هاي ارضي و مرزهاي سرزميني شناسايي نمي شود ) . شولت 7-8) ديدگاه دوم،سوم وچهارم آسيب است، اما اول و خصوصا پنجم چالش است.در صورتي كه فرهنگ ايثار و شهادت درست ساماندهي و الگومند گردد وبا شيوه هاي صحيح به نسلها منتقل يابد، به دليل اينكه بر اساس فطرت انسان و كمال جويانه است در مواجه با فرهنگ هاي ديگر پيروز ميدان خواهد بود.بنابراين جهاني شدن فرصت مي باشد.در غير اين صورت جهاني شدن تهديد است.
2-2-5 آسيب شناسي ،آسيب در علوم انساني به شر ايط بيمارگون ونا بهنجار ارزشي،اجتماعي،اقتصادي وسياسي اطلاق مي گردد كه مانع جدي در سر راه تحول و تعالي جامعه است )ساروخاني 716 ).آسيب شناسي ،شناخت دلائل و عوامل شرايط بيمارگون و نابهنجار،مطالعه شرايط درمان و پيشگيري و بهسازي و يا رفع آن آسيب ها مي باشد.در زير به برخي از مهمترين آنها اشاره مي كنيم:
1-2-5 نفس گرايي؛نفس گرايي سه مظهر مي تواند داشته باشد.اين سه به طور دائم دامن گير انسان است. اگر غالب شدند،همه چيز فراموش مي گردد:يكم، غفلت ؛غفلت باعث گمراهي از هدف و راه مستقيم است.غفلت انسان را به ترك بندگي الهي وبي توجهي به مفاسد اجتماعي و سياسي مي كشاند.غفلت بصيرت را ازانسان مي گيرد وسهو ونسيان ومشغوليت از اهداف و آرمان ها را در پي دارد(ريشهري 391 ). امام پس از فتح خرمشهر به رزمندگان هشدار مي دهد »هان اي فرزندان قرآن كريم ونيروهاي ارتش و سپاهي و بسيج و ژاندارمري و شهرباني وكميته ها وعشايرونيروهاي مردمي داوطلب وملت عزيز، هوشيار باشيد كه پيروزيها هرچند عظيم وحيرت انگيز است شما را از ياد خداوند كه نصر و فتح در دست اوست غافل نكند وغرور و فتح شما را به خود جلب نكند؛ كه اين آفتي بزرگ و دامي خطرناك است كه با وسوسه شيطان به سراغ آدم مي آيد و براي اولاد آدم تباهي مي آورد. و من با آنكه به همه شما اطمينان تعهد به اسلام دارم، لكن از تذكر، كه براي مؤمنان نفع دارد، بايد غفلت نكنم)« صحيفه امام ج 16 ص 258 ) غفلت انسان را به تباهي مي كشد و بي ترديد از قدرت او مي كاهد. انسان غافل ارزيابي صحيحي از قدرت خود و ديگران ندارد،حتي ممكن است توهم قدرتمندي خود وضعف ديگري داشته باشد. دوم، ترس نفس؛ امام علي (ع) فرمود»: ترس آفت است) «ريشهري22 ( دو چيز به لحاظ روانشناختي مي تواند مانع حركت انسان به سوي آرمان هاي خويش باشد.منشاء،هردوبه ترس نفس بر مي گردد. انسان گاه در اثر ترس از گرسنه ماندن وفشارهاي اقتصادي و مالي و ترس از مرگ و يا در اثر ترس از كشته شدن ،دست ازآرمان ها و خواسته هاي خود بر مي دارد .اما اگر انسان به هدف وآرمان خود ايمان داشته باشدوازكشته شدن هراس نداشته باشد،كشته شدن راه لاك شدن نداند،بلكه رسيدن به كمال و قرب الهي بداند،به هر قيمتي به راه خود ادامه خواهد داد. امام در 21 شهريور 1357 خطاب به ملت ايران،شهادت را بزرگترين معامله با خدا مي داند.خود آرزوي شهادت وكشته شدن مي كند.بشارت به سقوط رژيم مي دهد و توصيه مي كند از كشته شدن نهراسيد ومغازه ها وكسب وكار خود را براي تسريع در سقوط رژيم تعطيل كنيد ».در تقويت روحيه وايمان كساني كه ضعيفند بكوشيد كه روزي دست خداست.چند روز تعطيل كسب وكار براي رضاي خدا كسي را از گرسنگي نمي كشد،عزت وثروت دست خداست .از مرگ نهراسيد كه حيات وممات به دست خداست.تعطيل را ادامه دهيد كه فرج نزديك است« (صحيفه امام ج 3 ص462-463) سوم،حب نفس وخودخواهي؛ اساسا دو نوع حب بيشتر نيست،حب الله و حب النفس .حب خدا نيكوكاري،تعهد و تقوي، صبوري، توكل، عدالت و مجاهده در راه خدا را در بر دارد وحب نفس فساد و افساد،اسراف و استكبار را در پي دارد( بقره 195،نحل23،مائده42 و64) امام تنها راه اصلاح دو جهان را قيام ، براي خدا مي شمارد.قيام براي خدا ابراهيم را به مقام خليل الرحمن، موسي را به ميقات محبوب رساند و به مقام صعق و صحو و خاتم النبيين- صلي اللَّه عليه وآله -را به مقام قاب قوسين أو أدني رساند وبر دشمنانشان پيروز كرد.خودخواهي و ترك قيام براي خدا ما را به اين روزگار سياه رسانده و همه جهانيان را بر ما چيره كرده و كشورهاي اسلامي را زير نفوذ ديگران درآورده است. قيام براي منافع شخصي، روح وحدت و برادري را در ملت اسلامي خفه كرده است. قيام براي نفس عامل تمام مفاسد عقيدتي، اخلاقي،اجتماعي،سياسي وعلمي است ( صحيفه امام، ج 1، ص21-22)
2-2-5 مصلحت گرائي پراگماتيستي؛ مصلحت در متن انديشه ديني قرار دارد، اما مصلحت پراگماتيستي با انديشه هاي امام منافات دارد.پراگماتيسم درزبان فارسي به عبارات مختلف مانند؛ عمل گرايي،مصلحت گرايي،مصلحت انديشي ومكتب اصالت عمل ترجمه شده است .دراين ديدگاه نتايج عملي معيار »حقيقت« است. برخلاف خرد گرايي حقيقت به »مطابقت با واقع «تفسيرنمي شود؛بلكه حقيقت چيزي است كه نتيجه ايعملي ورضايت بخش در پي داشته باشد.بنابراين حقيقت نه يك چيز عيني مطلق وثابت بلكه درگرو شرايط زمان ومكان خواهد بود .سودمندي ونتيجه بخشي معيار صحت ودرستي تصميمات و اعمال تلقي مي گردد. دواصل اساسي پراگماتيسم عبارتند از:اصل پراگماتيك : اين اصل رابطه عليت را معلول عادت ذهني ما مي داند.معتقد است،طبيعت از عنصر تصادف محض تبعيت مي كند.اين تصور ما است كه به اشيا قانونمندي مي بخشد.به عقيده پيرس معناي يك مفهوم عبارت است از ،پيامدها وآثاري كه آن مفهوم در پي دارد. اصل حقيقت: ويليام جيمز اصل پراگماتيك پيرس كه يك روش بود به نظريه حقيقت مبدل ساخت.پيرس تاكيد كرد كه »طبيعت، اعتبار خويش را مديون ما است« جيمز تاكيد كرد كه پس ، حقيقت آن چيزي است كه اعتقاد به آن براي ما مفيدتر وبهتر است.تصورات وتجارب ما تا آنجا حقيقي هستند كه ما را دررسيدن به نتايج مطلوب ياري رسانند(بيات،همان صص83-88) در مصلحت گرايي پراتيك جهاد و شهادت بي معني و بيهوده است. مصلحت در انديشه ديني ،مصلحت براي تكليف است و در انديشه پراتيك تكليف براي مصلحت است. تكليف در دين به معناي موظف بودن در مقابل تعاليم الهي و تبعيت كردن از اوامر و نواهي پرودگار است. مكلف انساني است كه طالب طلب الهي)امر و نهي) مي باشد »خواست خدا هرچه هست ما در مقابل آن خاضعيم وما تابع امرخدائيم).« خميني،پيام استقامت ص18) پراگماتيست باور،ارزش و رفتار خاص دارد،خود يك حوزه فرهنگي است ويك آفت ،مانع و رقيب جدي براي فرهنگ جهاد و شهادت مي باشد.
3-2-5 بي توجهي به اصحاب جهاد و شهادت ؟!
6- بحث و نتيجه
جهاد و شهادت يك فرهنگ است،نه يك رفتار مقطعي.اين فرهنگ يك فرق اساسي با ساير فرهنگ ها دارد ،آن وجود عنصر انگيزه الهي نهفته در آن است.مثل همه فرهنگ ها داراي پايه هاي اعتقادي،انسان شناختي، ارزشي، معرفتي،رفتاري وآثار تمدني است،اما اين مفاهيم را نمي توان به عبارات تيلور در تعريف فرهنگ تقليل داد.فرهنگ جهاد محصول جهان شناسي،انسان شناسي،نظريه فقهي و غايت شناسي خاصي مي باشد. جهان شناسي فرهنگ جهاد جهان بيني توحيدي» ازاوئي و به سوي اوئي « است.در اين جهان بيني است كه انسان سرود» الهي هبني كمال الانقطاع اليك و «...مي خواند .جان باختن ، از خود گذشتن در اين جهان بيني مفهوم پيدا مي كند.اين مفاهيم در جهان بيني هاي مادي يا دروغ است ياجهل انسان داراي دو نوع گرايش فطري متعالي و گرايشات غريزي سفلي است. تجلي و فعليت گرايشات فطري و تمايلات نفساني انسان در اثر تعليم و تربيت ورود به صراط مستقيم و انحراف به بي راهه هاي »ضالين و مغضوب عليهم «نتيجه مي دهد . فطرت انسان را در راه حق خواهي وحقيقت جويي قرارمي دهد.انسان راه وصول به خيرمطلق را از طريق فطرت مي پيمايد. تعليمات قرآن،انبياء و اوليا در او جلوه مي كند. خودبيني و خود خواهي انسان را از حق روي گردان مي كند.
امام خطابات شرعي را به خطابات قانوني و خطابات شخصي تقسيم مي كند. فعليت يافتن دومي مشروط به شرايطي مثل علم،قدرت به طور كلي مشمول موارد حديث رفع قلم است ،اما خطابات قانوني به هيچ شرطي مشروط نيست. همه مكلف به انجام آن هستند و اگر نتوانستند معذورند نه بدون تكليف .امام مبارزه با ظلم و طاغوت وتلاش براي اجراي احكام الهي را از خطابات قانوني مي داند .از نگاه فقهي فرهنگ جهاد،فرهنگ ايفاي تكليف است.اين تكليف دو جهت سلبي و ايجابي دارد .از جهت سلبي مبارزه با انحرافات فكري، ظلم،فساد اجتماعي، سياسي،اقتصادي و...داخلي ومبارزه با دخالت ها و تهاجم بيگانگان در امور داخلي،مرزهاي عقيدتي،فرهنگي و جغرافيايي است و از جهت ايجابي مجاهده براي تاسيس حاكميت الله و اجراي احكام الهي مي باشد.از نظر جهان شناختي تجلي توحيد در وجود فرد و جامعه مي باشد .از لحاظ انسان شناختي ميادين جهاد عرصه ظهور فطرت اصيل انسان است. هستي شناسي ،انسان شناسي و ارزش شناسي و نظريه فقهي امام هماهنگ است.در يك جامعه توحيدي - اسلامي با تحقق اين فرايند معرفتي - تربيتي،نشاط و همبستگي اجتماعي براي تحقق آرمانهاي الهي شكل مي گيرد.سرعت و سبقت به سوي خير بدون حسد و تنازع در وجود انسان ها نهادينه مي گردد و يك تصور مشترك و يك روح جمعي »سرمايه اجتماعي« كه يك نوع ثروت نامحسوس اجتماعي است،توليد مي شود.با تراكم وآزاد شدن اين انرژي اصلاح و انقلاب، تاسيس نظام سياسي،توسعه وتعالي)سياسي–اجتماعي-فرهنگي -اقتصادي( و امنيت رواني و اجتماعي در سطوح مختلف داخلي، منطقه اي و بين المللي به تصديق مي رسد.اين سرمايه از يك سو ريشه در باورها و ارزشهاي مردم ،از سوي ديگر ريشه در هنجارهاي برآمده از آن باورها و از سوي سوم ريشه در شرايط اجتماعي و سياسي دارد. دانش سرمايه اجتماعي كه امام از طريق فرهنگ جهاد توليد مي كند از ديالوگ ذهن و عين مشخص بوجود مي آيد و زمينه هاي رشد دنيا و آخرت و جامعه را تامين مي نمايد.اخلاص،تقوا وايمان را دروجود مردم نهادينه مي كند. همبستگي اجتماعي،اعتماد اجتماعي و مشاركت اجتماعي و سياسي بوجود مي آورد.اميد،نشاط وخودباوري را به رگ هاي اعضاي جامعه تزريق مي كند. با خود خواهي،مفاسد اجتماعي ونظام هاي طاغوتي به مبارزه بر مي خيزد .در پي حصول اين معرفت است كه جامعه »توبه كنندگان،عبادت كنندگان،سياحت كنندگان،ركوع كنندگان،سجده كنندگان، آمران به معروف،نهي كنندگان ازمنكرو حافظان حدود الهي شكل مي گيرد« (سوره توبه111 ( اين سرمايه اجتماعي ،يك سرمايه اجتماعي متعاليه است.به دليل اين كه منافع دنيا و آخرت انسان را تامين مي كند در مقابل سرمايه اجتماعي رايج در كشورهاي غربي كه از نوع متدانيه است ، براي اين كه فقط به منافع مادي مي پردازد.اين فرهنگ با دو چالش جهاني شدن وتغييرات نسلي و با دو آسيب نفس گرايي و مصلحت گرايي پراتيك مواجه است.امام توانست مجموعه باورها و ارزش ها و رفتارهاي ملت ايران را تغييير دهد و يك سرمايه اجتماعي با پشتوانه عقيدتي براي بر اندازي نظام طاغوت وتا

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.