ياد و خاطره شهدا

گسترش فرهنگ ايثار وشهادت

ديدار سردار اشتري فرمانده نيروي انتظامي با خانواده معظم شهيددولت آبادي در هفته ناجا

۱۵ بازديد

ديدار سردار اشتري و هيئت همراه با خانواده شهيددولت آبادي در هفته نيروي انتظامي

سردار اشتري فرماندهي محترم نيروي انتظامي و هيئت همراه بمناسبت هفته نيروي انتظامي با حضور در منزل شهيد مدافع وطن شهيد محمدعلي دولت آبادي با خانواده معظم اين شهيد سرافراز ديدار و از آنان تجليل بعمل آوردند.

دوشنبه مورخه 1400/7/19 سردار حسين اشتري فرماندهي محترم ناجا به مناسبت هفته گراميداشت نيروي انتظامي ضمن ديدار با خانواده معظم  شهيددولت آبادي  با تقديم لوح تقدير ، از ايثار و صبر اين خانواده شهيد تجليل بعمل آوردند.

لطفا براي مشاهده كامل متن و عكس ها ، به ادامه مطلب برويد>>>

ايران در سال 1399 - تلخ و شيريني هاي سال 1399

۱۷ بازديد

سال 1399 در يك نگاه - تلخ وسيريني هاي سال 1399

 

سال 1399 در يك نگاه - سالي كه گذشت

سال 1399 با همه تلخ و شيريني هاي آن كه صد البته بخش تلخي آن شايد بيشتر بود،گذشت.

در نوشتار زير سعي كرده ايم به گوشه اي از تلخي و شيريني هاي سال 1399 اشاره كنيم.

آغاز سال 1399 مصادف با  گسترش ويروس منحوس كرونا بود  كه از ابتداي اسفند ماه 1398 با ورود به كشورمان ايران، عزيزان هموطن زيادي را مبتلا نمود.

سال 1399 سالي بود كه دهها هزار هموطن ما بدليل ابتلا به كرونا از ميان ما رفتند و داغ بر دل همه گذاشتند.

سال 1399 اولين سالي بود كه دربهاي حرم مطهر ثامن الحجج حضرت امام رضا(ع)  و ديگر بقاع متبركه ،بخاطر كرونا بروي زائران و عاشقان  بسته بود.

لطفا براي مشاهده كامل متن،به ادامه مطلب برويد>>>>

برگزاري مراسم هشتمين سالگرد شهادت شهيدمحمدعلي دولت آبادي توسط هيئت زوارالحسين

۲۳ بازديد

عزاداري وسينه زني جوانان هيئت زوارالحسين درمراسم هشتمين سالگرد شهادت شهيددولت آبادي

برگزاري مراسم هشتمين سالگرد شهادت شهيددولت آبادي و شب دوم احياء توسط هيئت زوارالحسين عليه السلام

هشتمين سالگرد شهادت شهيدمحمدعلي دولت آبادي توسط هيئت زوارالحسين عليه السلام در محل حسينيه شهيددولت آبادي برگزار گرديد.

جمعه مورخه 1399/2/26 مراسم هشتمين سالگرد شهادت شهيد محمدعلي دولت آبادي در شام شهادت اميرالمومنين علي عليه السلام توسط جوانان هيئت زوارالحسين عليه السلام با قرائت دعاي پرفيض عاشورا توسط كربلائي يوسف محسني در حسينيه شهيد دولت آبادي آغاز گرديد.

در ادامه مراسم هشتمين سالگرد شهادت شهيدمحمدعلي دولت آبادي ذاكرين اهل بيت عليه السلام :كربلائي سيدعبدالرضا سجادي و كربلائي حامد گلشن وكربلائي يوسف محسني و كربلائي حسين شهرآبي و كربلائي محمدحسين آخوندي و محمدطاها داودي با روضه خواني و مداحي شور وحالي به مجلس هشتمين سالگرد شهادت شهيددولت آبادي و همچنين مراسم شام شهادت اميرالمومنين علي عليه السلام بخشيدند.

عزاداري وسينه زني جوانان هيئت زوارالحسين درمراسم هشتمين سالگرد شهادت شهيددولت آبادي

لطفا براي مشاهده كامل ، به ادامه مطلب برويد>>>

دعاي هفتم صحيفه سجاديه با ترجمه فارسي بهمراه دانلود فايل صوت و تصوير و PDF

۱۲ بازديد

متن كامل دعاي هفتم صحيفه سجاديه با ترجمه فارسي/دانلود رايگان فايل صوتي وتصويري وفايل پي دي اف دعاي هفتم صحيفه سجاديه

متن كامل و ترجمه فارسي دعاي هفتم صحيفه سجاديه بهمراه لينك دانلود رايگان فايل PDF و صوت و تصوير

وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِذَا عَرَضَتْ لَهُ مُهِمَّةٌ أَوْ نَزَلَتْ بِهِ مُلِمَّةٌ وَ عِنْدَ الْكَرْبِ‏

از دعاهاي امام عليه السّلام است هنگامي كه مهمي برايش رخ مي داد، يا حادثه اي بر او نازل مي شد و هنگام رنج و اندوه

 

متن كامل دعاي هفتم صحيفه سجاديه با ترجمه فارسي

يَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَكَارِهِ وَ يَا مَنْ يَفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ وَ يَا مَنْ يُلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَى رَوْحِ الْفَرَجِ‏

اى خداوندى كه گره كارهاى فرو بسته به تو گشوده مى‏شود و سختيها به تو آسان مى‏ گردد، اى خداوندى كه از تو خواهند رهايى از تنگناها را

دعاي هفتم صحيفه سجاديه با ترجمه فارسي و فايل دانلود صوت وتصوير وPDF

لطفا براي مشاهده كامل و دريافت لينك دانلود،به ادامه مطلب برويد>>>

خاطرات شهيددولت آبادي - خانمي مسن با لباسهايي مندرس

۱۸ بازديد

خاطرات شهيددولت آبادي-خانمي مسن با دمپايي ولباسهايي مندرس

نقل خاطره  از عمه شهيدمحمدعلي دولت آبادي به نقل از.....

خانمي مسن  بادمپايي و لباسهايي مندرس

عمه شهيددولت آبادي از روز تشيع پيكر شهيد نقل ميكند كه :

مراسم تشيع عليرغم اينكه رسانه اي نبود ولي بسيار باشكوه برگزار شد .همه شركت كرده بودند از مردم عادي تا بسيجي ها و بچه هاي نيروي انتظامي.

مراسم تشيع و تدفين كه تمام شد وهمه رفتند، من مانده بودم سرخاك تا  كمي با برادرزاده ام خلوت كنم

اطراف خلوت شده بود و ديگر از آن ازدحام خبري نبود.

پس از آنكه كمي اطراف مزار را تميز كردم سرخاك نشستم كه خانمي مسن با دمپايي ولباسهايي مندرس نظرم را جلب كرد  كه سرخاك محمد داشت گريه ميكرد.

من هر چه به چهره اش نگاه كردم او را نشناختم ، كنار او نشستم  وپس از انكه آرام شد از او پرسيدم :خانم شما محمد(شهيددولت آبادي) را از كجا ميشناسي؟

گفت : من هميشه در پارك جنب كلانتري 120 سيد خندان مي نشينم.

محمد هر وقت از آنجا با موتورش رد ميشد مي ايستاد و از من مي پرسيد :خاله كسي اذيتت نميكند؟

چيزي لازم نداري؟ بعد كمكي به من ميكرد و كمي با من حرف ميزد وميرفت.

خاله گفتنش خيلي بدلم مي نشست. جايي كه امثال ما را كسي تحويل نميگيرد او هميشه با مهرباني با من حرف ميزد.

او گفت:از ديروز كه عكسش را ديدم وفهميدم كه شهيد شده اصلا حال خودم را نمي فهميدم و انگار دنيا روي سرم خراب شده و امروز اط جلو كلانتري با مردم خودم را به بهشت زهرا رساندم تا در مراسم تدفين او شركت كنم و كمي در كنار مزارش آرام بگيرم.

خاطرات شهيددولت آبادي-خانمي مسن با دمپايي ولباسهايي مندرس

لذت كمك به هموطن/خاطرات شهيد محمد علي دولت آبادي

۱۶ بازديد

خاطرات شهيد محمدعلي دولت آبادي/لذت كمك به هموطن

خاطرات شهيد محمدعلي دولت آبادي

نقل خاطره از پدر شهيد محمدعلي دولت آبادي

لذّت كمك به هموطن

محمد تازه چند ماهي بود كه در كلانتري 120 سيدخندان مشغول انجام وظيفه به عنوان پليس110 شده بود.

شبي محمد پس از پايان شيفت به  منزل آمد.زمستان بود وساعت از 23  گذشته بود.

در را كه برايش باز كردم لباسهاي خيس و گلي محمد و چهره  سرمازده اش به خوبي نمايان بود.

به داخل خانه آمد و با همان لباسهاي خيس وگلي جلو بخاري ايستاد تا سرما از تنش بيرون رود.

كمي كه گرم شد لباس عوض كرد و پس از شستشوي دست و صورتش ، كنار سفره غذا كه برايش آماده كرده بوديم نشست.

مادرش چون صبح زود سركار ميرفت و خواهر هم  به مدرسه، هر دو خواب بودند و فقط  من طبق معمول هرشب بيدار بودم.

باهم شام خورديم (معمولا من شبها بخاطر اينكه تنها نباشد با محمد شام ميخوردم البته شبهايي كه مادر و خواهرش بخاطر مدرسه و كار خواب بودند وگرنه همه با هم شام ميخورديم).

محمد عليرغم اينكه لباسهايش را عوض كرده و گرم شده بود ولي هنوز كمي ميلرزيد.

طاقت نياوردم وگفتم : بابا چرا اينجوري؟ گفت: دنبال متهم بوديم و باران هم مي باريد ومنهم سوار موتور بودم .

گفتم آخه بابا اينجوري كه تو هرشب يا لباسهايت پاره و يا خيس است و گلي و يا خودت زخمي و اينجوري سرمازده وخسته، از پا مي افتي.

جوابش آنقدر دندان شكن بود و قاطع  كه ديگر هيچوقت  گله نكردم.

گفت: بابا من بيشتر روي سرقت كار ميكنم و معمولا اين سارقين هم اتومبيل هايي مثل پرايد و پژو را ميزنند چون سرقت آن برايشان راحت تراست.

اينگونه ماشين ها  براي افراد كم درآمد جامعه است كه يا  با همين اتومبيل امرار معاش كرده و هزينه زندگي خانواده خود را فراهم ميكنند ويا كلي كار كرده و پس انداز نموده اند تا توانسته اند اتومبيلي براي راحتي خانواده خود تهيه كنند.

حال يك سارقين از خدا بي خبر با سرقت اين ماشين مشكلات فراواني براي آنان ايجاد ميكنند.

او گفت : بابا نميداني وقتي يك اتومبيل را به صاحبش برمي گرداني چه لذتي دارد.گفت: رساندن حق به حق دار آنقدر اجر و پاداش دارد و آنقدر دعاي خير بهمراهش است كه نميتواني تصور كني.

گفتم : تو كه هنگام تحويل خودرو ، پيش آنها نيستي كه ازتو تشكر كنند.

گفت: خدا كه هست تا ثوابش را برايم بنويسد!!!!

فقط شرم وحياي پدر و فرزندي باعث شد آن لحظه نپرم و در آغوشش نگيرم.

جوابش طوري بود كه اگر حتي ذره اي هم شك داشتم كه او بزرگ نشده، آن جوابش شك مرا به يقيين تبديل كرد و دانستم  كه محمد از من خيلي بزرگتر و جلوتر است.

خاطرات شهيد محمدعلي دولت آبادي/لذت كمك به هموطن

خاطرات شهيدمحمدعلي دولت آبادي /عكسي براي شهادت

۱۹ بازديد

خاطرات شهيد محمدعلي دولت آبادي-عكسي براي شهادت-حساب وكتاب شهيد دولت آبادي

خاطرات شهيد محمدعلي دولت آبادي

عكسي براي شهادت/ حساب وكتاب

نقل خاطره از مادر شهيد دولت آبادي

مادر شهيد مي گويد: چند  روز قبل از شهادت محمد ظهر روز جمعه بود و ما در خانه وهمه روزه بوديم.

شيفت محمد عصر ساعت 7 بعداظهر بود.

محمد مرا به اتاقش خواند و گفت مامان بشين و من هم در كنارش نشستم .

بعد محمد برايم از حساب و كتابش گفت.گفت از چه كساني طلب دارد و به چند نفر هم مختصري بدهي و قسط.

عكسي را هم با پدرش در عكاسي براي كارت پرسنلي خود گرفته بود نشانم داد و گفت: اين عكس براي شهادتم خوب است!!!!

من از او پرسيدم كه حال اينها را چرا به من ميگويي؟ گفت : مامان از فردا كه ما خبر نداريم شايد همين امروز من شهيد شوم!!!

من گفتم بس كن پسرم اينها چيه ميگي؟ هنوز من هزار تا آرزو برايت دارم .ميخواهم داماديت رو ببينم انشاأالله

محمد به من گفت: حالا ديگه.گفت: مامان طلب ها را مي بخشم ولي بدهي ها را حتما پرداخت كنيد.

محمد بعد از آن جلو آينه رفت و به موها و سرو وضعش رسيد ومدام زير لب حسين حسين ميگفت.

چشمهايم را از او بر نمي داشتم.

آنروز برايم  قدش خيلي بلندتر شده بود .فهيمدم كه پسر دردانه ام بزرگ شده.خيلي بزرگ

 

خاطرات شهيد محمدعلي دولت آبادي-عكسي براي شهادت-حساب وكتاب شهيد دولت آبادي

فقط سه دقيقه/خاطره اي از شهيد مدافع وطن شهيد محمدعلي دولت آبادي

۱۶ بازديد

خاطرات شهيد مدافع وطن شهيدمحمدعلي دولت آبادي-فقط سه دقيقه

 

فقط سه دقيقه / خاطره اي از شهيد مدافع وطن شهيد محمدعلي دولت آبادي

نقل خاطره از سرهتگ حسن نورآبادي رياست محترم وقت كلانتري 120سيد خندان

شب قبل از شهادت شهيدمحمدعلي دولت آبادي بود وبنده مي خواستم به هيئت محبان امام علي عليه السلام بروم.

(هنگام شهادت شهيد دولت آبادي سرهنگ حسن نورآبادي رياست كلانتري 120 سيدخندان را عهده داربودند)

چون از قبل مي دانستم شهيدمحمدعلي دولت آبادي به هيئت علاقه زيادي دارد وبه اصطلاح يك هيئتي ست واز طرفي در مدت خدمت ايشان در كلانتري 120سيد خندان بسيار از حسن خدمت و وظيفه شناسي ايشان راضي بودم ، به او پيشنهاد دادم كه با هم به هيئت برويم وايشان هم قبول كردند.

ماه مبارك رمضان بود و هواي مرداد ماه بسيار گرم وهمه ما هم روزه بوديم.

خاطرات شهيد مدافع وطن شهيدمحمدعلي دولت آبادي-فقط سه دقيقه

كمك به زيارتگاه/خاطره اي از شهيد محمدعلي دولت آبادي

۱۴ بازديد

خاطره اي از شهيدمدافع وطن شهيد محمدعلي دولت آبادي/شهيدمحمد علي دولت آبادي

كمك به زيارتگاه/خاطره اي از شهيدمحمدعلي دولت آبادي

نقل از عمه شهيد

كمك به زيارتگاه

محمد معمولا عيدها و تابستان ها به سبزوار ميرفت چون تقريبا همه فاميل و وابستگان در سبزوار ساكن بودند.

سال 1381 يا سال 1382 بود ومحمد حدود 11 سال داشت كه تابستان به تنهايي به سبزوار آمد.

صبح روزچهارشنبه به اتفاق من(عمّه شهيد) و دختر عمّه هايش به يك زيارتگاه بنام پيرحاجات رفتيم.

زيارتگاه ابورفاعه مشهور به پيرحاجات از صحابه پيامبر اكرم(ص) در يك‌كيلومتري غرب شهرستان سبزوار و در حاشيه محله كلاته سيفر منتهي به جاده تهران-مشهد قرار دارد.

اين زيارتگاه در آن زمان( پيرحاجات )از امتياز برق برخوردار نبود.

آنروز هنگام ورود به زيارتگاه خادم آنجا به سراغ ما آمد و براي خريد امتياز برق تقاضاي كمك كرد.

برخي در حد بضاعت خود كمك كردند.

محمد به من گفت:عمه جان اين 50 هزارتومان را هم بده.

گفتم تو نيازي نيست كمك كني ما همه پرداخت كرده ايم ضمنا اين پول زياد است.

 گفت:شما براي خودتان كمك كرده ايد من هم براي خودم بايد كمك كنم.عمه جان اينجا برق ندارد.

پول را از محمد گرفتم وپرداخت نمودم و بعد به محمد گفتم اگر پولي داري بده تا مثل هميشه برايت نگه دارم.گفت نه نيازي نيست عمه.

من شك كردم چون معمولا برادرم(پدرشهيد) هر وقت محمد به سبزوار مي آمد به او پول ميداد تا لوازمي كه احتياج دارد را برايش تهيه كنيم چون سبزوار شهر زادگاهش بود و معمولا قيمتها هم از تهران مناسب تر.

 پس از بازگشت از زيارتگاه  به برادرم(پدر شهيد)زنگ زدم وگفتم:به محمد پول داده بوديد آمد سبزوار؟

برادرم گفت: به محمّد مقداري پول داده ام تا با همراهي شما لباس و وسايل مدرسه كه براي سال تحصيلي جديد مورد نياز است تهيه كند.

گفتم :دقيقا محمّد چقدر پول داشت؟

گفت: 50 هزارتومان!!

شهيد مدافع وطن محمد علي دولت آبادي/خاطره اي از شهيد محمد علي دولت آبادي

زندگينامه شهيد محمدعلي دولت آبادي

۱۶ بازديد

شهيد محمدعلي دولت آبادي شب19رمضان-دو روز قبل از شهادت

زندگينامه شهيد محمدعلي دولت آبادي

شهيد محمد علي دو.لت آبادي در تاريخ بيست و دوم اسفند ماه يكهزاروسيصد وهفتاد ويك در يك خانواده سنتي و مذهبي در شهرستان سبزوار ديده به جهان گشود.

وي در چهار سالگي بهمراه خانواده به تهران عزيمت نموده و تا لحظه پرواز  آسماني اش در تهران ساكن بود.

شهيد دولت آبادي در سال 1389 بدليل شوق خدمت به كشور و پس از اخذ ديپلم به استخدام نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران درآمده و پس از طي دوره هاي آموزشي مقدماتي و تخصصي در كلانتري 120 سيد خندان تهران در لباس پليس 110 مشغول به خدمت گرديد.

تلاش و پيگيري وجديت در كار  شهيد دولت آبادي  در محيط كار به حدي بود كه تمام همكارانش در كلانتري  و روساي او از وي كمال رضايت را داشته وجديت او را مي ستودند.

وي در مدت كوتاه خدمت صادقانه خود در لباس پليس ، موفق به كشف چندين خودرو  و موتورسيكلت  مسروقه و دستگيري چندين متهم شد چنانچه در همين مدت از مافوق خود چندين تشويق نامه كتبي و شفاهي  دريافت نمود.

شهيددولت آبادي در نهايت بدليل شوق خدمت رساني صادقانه به مردم در لباس پليس ، در تاريخ بيستم مرداد ماه يكهزاروسيصد ونود ويك ،مصادف با جمعه 21 ماه مبارك رمضان و با زبان روزه  درساعت بيست وچهل وپنج دقيقه بعدازظهر در يك  عمليات شجاعانه  تعقيب وگريز با سارقين خودرو  با پروازي بلند ، آسماني شد و به ديدار حق شتافت.

شهيد استوار دوم محمد علي دولت آبادي-اولين شهيد پليس 110

لطفا براي مشاهده كامل متن،به ادامه مطلب برويد!!!!