اي شهيد گمنام! تو پلاكت را گم كردهاي و من هويتم را...
حمد و سپاس خداي بينياز و منان را سزاست كه توفيق عهد و پيمان با خون سالار شهيدان و همزيستي و همبستگي با شهداء انقلاب اسلامي و هشت سال دفاع مقدس وشهداي نظم وامنيت (نيروي انتظامي جمهوري اسلامي ايران)را به ما عطا فرمود.
شهيد! وقتي به فكر فرو ميروم، ميبينم چقدر من و تو وجوه اشتراك زيادي داريم!
من و تو هر دو لباس خاكي به تن داريم! هر دو زميني هستيم! هر دو جهادگريم! هر دو عاشقيم! هردو گمناميم! هردو ينظر بنور هستيم!
هر دو لباس خاكي به تن داريم، چون بسيجي هستيم! هر دو زميني هستيم؛ اما تو آسماني شدي! هر دو جهادگريم؛ تو در راه خدا و ارزشها و من براي زيادهطلبي! هر دو عاشقيم؛ تو عاشق مولا و من عاشق دنيا! هردو گمناميم؛ تو پلاكت را گم كردهاي و من هويتم را! هر دو نظارهگر نور هستيم!
من كجا و تو كجا كه شنيدم چقدر راحت چشمت را به روي دنيا و همه لذات آن بستي؛ چشمت را به همه چراغهاي چشمكزن شهر بستي، همان چراغهايي كه مصداق بارز «يخرجونهم منالنور الي الظلمات» است و تو اما چشمت به دنبال ستارگان پر فروغ آسمان بود كه مصداق عيني «يخرجونهم من الظلمات الي النور» است و همين شد كه خود نيز آسماني شدي.
چه اكسير شفابخش بيدارگري خواهد شد، قطرات خونت كه با خاكهاي شلمچه يا طلاييه يا شايد با آبهاي اروند همراه شد تا در خون سيدالشهداء (ع) حل شود تا براي من كه بعد از سالها به ياد تو افتادهام، فرياد هوشياري باشد كه اي انسان! آيا خبر داري بهاي اين خون چيست؟
لطفا براي مطالعه كامل متن ، روي ادامه مطلب كليك كنيد!!!!!!